وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

چیستی و چرایی ادبیات گمانه زن

شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۶:۴۸ ب.ظ

سلام.

مطلب زیر را برای شماره ی دوم نشریه ی الکترونیکی ضرب شست نوشتم. متاسفانه مشکلاتی پیش آمد و شماره ی دوم این نشریه کار نشد. در هر صورت قرار بود در آن شماره بخش ادبی، پرونده ای درباره ی ادبیات گمانه زن داشته باشد.

چیستی و چرایی ادبیات گمانه زن
آیا هر داستانی که در فضا بگذرد یا غول و اژدها و پری و ... در آن باشد، داستانی گمانه¬زن است؟ البته الان این جور رایج است! داستانی را که در مریخ بگذرد یا شخصیت اصلی¬اش یک موجود جادویی باشد، اسمش را می گذارند گمانه زن. اما حقیقت غیر از این است.
همین اول کار یک مطلب را بگویم و خیالتان را راحت کنم! هنوز تعریف دقیقی برای ادبیات گمانه زن وجود ندارد. خیلی ها سعی کرده¬اند یک تعریف جامع ارائه کنند اما آخرش همه ی آن کسانی که باید قبول می کردند، نکردند. بعضی ها می گویند داستانی که عنصر تخیل در آن باشد، بعضی ها می گویند داستانی که دنیای جدیدی را خلق کند که از واقعیت های قراردادی کنونی دور باشد و خیلی تعاریف دیگر. این تعاریف بعضا متناقض تا جایی پیش می رود که کسی مثل ری برادبری می گوید جمهوری افلاطون هم یک اثر گمانه زن است! (البته برادبری گفته علمی تخیلی. اما اولا گاهی این دو واژه به جای هم به کار می روند و مثلا به ارباب حلقه ها می گویند علمی تخیلی، و ثانیا علمی تخیلی و فانتزی دو زیر مجموعه ی ادبیات گمانه زن هستند. پس منظور برادبری، همین گمانه¬زن بوده.) البته نباید زیاد نگران شد. یک دسته وجوه مشترک هست که تقریبا همه رویشان توافق نظر دارند.
 اصلی¬ترین وجه در میان این وجوه، «دگرگونی» (otherness) است. (همان چیزی که باعث می¬شود به این نوع از ادبیات، گمانه¬زن گفته شود.) یعنی چه؟ یعنی گمانه¬زنی نویسنده در مورد واقعیت¬هایی که به طرز معنادار و مشخصی با واقعیت هایی که می¬شناسیم متفاوتند. فرض کنید کسی داستانی می نویسد در مورد یک جفت عاشق و معشوق که به خاطر سلطه ی تکنولوژی بر زمین، نمی¬توانند به هم برسند و با هم به یک سیاره ی دورافتاده سفر می کنند. آیا این یک داستان گمانه زن است؟ اگر پیرنگ و طرح، این باشد که گفتم، نه! چون خیلی راحت می شود طرح را به این شکل تغییر داد: عاشق و معشوقی که به خاطر سنت های دست و پاگیر به یک روستای دورافتاده سفر می کنند. حالا هر چه هم در طرح بالا، بخواهیم هنرنمایی کنیم و مثلا پیچیدگی های سفینه ی فضایی این دو را نشان دهیم، باز فایده ای ندارد. در واقع باید وجه تخیلی داستان، در طرح موثر باشد به نحوی که نتوان (یا به راحتی نتوان) همین داستان را در سبک های دیگر پیاده کرد.
یکی دیگر از وجوه مهم ادبیات گمانه زن، تاکید بر کنش به جای واکنش است. مثلا در ادبیات واقع گرا، شخصیت ها در برابر مجموعه ای از اتفاق هایی که اطرافشان می افتد (کنش)، قرار می گیرند و بعد داستان تصمیم های این شخصیت ها و کارهایی را که مقابل این اتفاق ها انجام می دهند، نشان می دهد. (واکنش) اما در ادبیات گمانه زن، نویسنده بیش تر به شرح اتفاق هایی که می افتد می پردازد.(کنش) شاید یک دلیل این اتفاق این باشد که در ادبیات واقع گرا، همه چیز واقعی است و نیازی نیست نویسنده به شرح جزئیاتی بپردازد که برای خواننده بدیهی است. اما در ادبیات گمانه زن، نویسنده مجبور است در مورد همه چیز داستانش توضیح بدهد چون فضای داستان، کاملا برای خواننده ناآشناست. در ارباب حلقه ها ما باید بدانیم فرق موجودات مختلف با هم دقیقا در چیست. آیا زبان هم را می فهمند؟ آیا ذاتا با هم دشمن اند؟ هر موجودی چه خصوصیاتی دارد و... . در هری پاتر، ما باید بدانیم رابطه ی جادوگران با مردم عادی چگونه است، هر کدام از جادوها چطور اثر می کند و ... .  بنابر این نویسنده باید جزء به جزء در مورد همه چیز حرف بزند و دیگر وقت چندانی برای شخصیت پردازی نمی ماند.
این جا باید مختصرا از ادبیات گمانه زن دفاع کنم! این شخصیت پردازیِ زیاد نداشتن لزوما یک ضعف نیست. مثلا می گویند شخصیت پردازی نکردن باعث می شود داستان از روان شناسی فردی به سمت پیوند روان شناسی با جمع و تمدن حرکت کند و حقایقی که در فضای واقع گرا، نمی شد بیان کرد در این جا بتوان راحت تر گفت.
مخلص کلام آن که آن قدر تعریف از ادبیات گمانه زن شده است که بعضی ها آثار مربوط به اسطوره های یونان و کمدی الهی و... را هم گمانه زن می دانند. اما اصل، وجوه مشترکی است که دو تاشان گفته شد. وجوهی که باعث می شوند ادبیات گمانه زن از یک سرگرمی صرف به ادبیاتی فلسفی و حتی انتقادی تبدیل شود.


منابع:
- تب تخیل تا کجا می رود؟ - فرشته ولی مراد- ادبیات داستانی- ش 66 و 67
- جستاری فلسفی  در باب فانتزی و علمی تخیلی- مراد فرهادپور- فارابی- دوره 14- ش 1
- داستان علمی تخیلی قبل از میلاد و بعد از 2001- ری برادبری- ترجمه هادی پیام- ادبیات داستانی- ش 29
- داستان علمی تخیلی چیست؟- باب شاو- ترجمه خیام فولادی تالاری- ادبیات داستانی- ش 59
- داستان علمی تخیلی چیست؟- سام جی لاندوال- ترجمه محمد قصاع- ادبیات داستانی- ش 39
- فرافانتزی- سالیوان- ترجمه پرناز نیری- کتاب ماه کودک و نوجوان- ش 37

  • امیرحسین مجیری

از ادبیات مجازی بترسیم؟

سه شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۵:۲۹ ب.ظ

سلام.

این متن در اولین شماره ی نشریه ی الکترونیکی "ضرب شست" (نیمه ی آبان 1389) به سردبیری هادی خرسند و مهدی صالح پور به چاپ رسید. به لطف سرکار خانم مهتا ارباب صادقی دبیر بخش ادبی. گفتم حالا که چیزی ندارم برای نوشتن در وبلاگ لااقل محض به روز بودن این یادداشت قدیمی را بگذارم.


از ادبیات مجازی بترسیم؟
«لایک به کامنت بالا»، «لینکیدمت، منو بلینک!»، «بالاخره منو تو گودر فالو کرد. :دی!»، «وت و ساب یادت نره» برای کسی که بیگانه از فضای مجازی و اینترنت باشد، این جملات بالکل ناآشنا و حتا غلط هستند. اما برای اینترنت بازان (که تعدادشان هم در کشورمان کم نیست!) این جملات (یا لااقل بعضی از آن ها) آشنا هستند و بارها شنیده اند یا استفاده کرده اند. باید نگران باشیم یا نه؟
البته قبل از فراگیر شدن اینترنت هم، با ورود سریع کامپیوتر به زندگی مردم، لغات خاص انگلیسی وارد فارسی شده بود. مثل «شات دان کردن» و «اینستال». اما به کارگیری آن کلمه ها را نمی شد یک جور ادبیات دانست. چون اول این که چندان وارد دستور زبان نمی شدند و دوم این که فقط وقت کار با کامپیوتر کاربرد داشتند. اما جالب این جاست که آن وقت نگرانی متولیان زبان مشهود بود و امروز... .
بگذارید واضح تر بگویم. فرهنگستان زبان برای ساخت واژه های جدید، چند روش دارد. مثل نوگزینش که یعنی انتخاب یک کلمه در معنایی جدید (مثل «آگهی بازرگانی» در معنی «تبلیغات»)، یا ساختن اصطلاح که یکی از روش های آن اختصار سازی است. (مثل «هما» که مخفف هواپیمایی ملی ایران است.) یا وام گیری که یعنی آوردن همان واژه ی انگلیسی در زبان فارسی (مثل «رادیو» و «تلفن» که حتی فرهنگستان هم از صرافت جایگزینی برای آن ها افتاده است!) حالا به روش های ساخت واژه در ادبیات مجازی نگاه کنید: سرواژه سازی (اف. اف به جای فایرفاکس)، اختصار (گودر به جای گوگل ریدر)، وندافزایی (مثل لینکیدن و ناهارینگ)، وام گیری (مثل همان چیزهایی که در بالا بود! لایک، کامنت و...) می بینید؟ کاربران اینترنت بی آن که خودشان بدانند یک جور فرهنگستان بی نام و نشان ساخته اند! البته مسئله به همین جا ختم نمی شود!
در نوشتن وقتی قرار است احساسات نشان داده شود، از کلمه ها و توصیف استفاده می شود، اما در گفتن، ما از حرکات دست و صورت استفاده می کنیم. ادبیات مجازی چیزی بین این دو است! یعنی هم نوشتنی است و هم قدرت استفاده ی دقیق از کلمه ها و توصیف را ندارد. (شاید به خاطر ضعف ادبی کاربران) از طرف دیگر بسیار هم تعاملی است (مثل گفتن) حالا این جا چه باید کرد؟ صاحبان قدرت دنیای مجازی از قدیم الایام فکر این جایش هم بوده اند و شکلک ها را ابداع کرده اند. اما مسئله این جاست که به مرور زمان این شکلک ها، شکل نوشتاری به خود گرفت! مثل «اسمایلی» و «دی». کلماتی که آن ها را می توان چیزی فراتر از وام گیری دانست. چون در انگلیسی به معنایی که در محیط مجازی به کار می روند، نیستند.
باز هم این همه ی ماجرا نیست. کاربران سایت های مختلف تعاملی، بعضی وقت ها زبان مخصوص به خودشان را به وجود می آورند. مثلن کاربران سرویس های وبلاگ (بلاگفا، پرشین بلاگ و...)، یاهو مسنجر، ای ریپابلیک، فیس بوک یا گوگل ریدر هر کدام زبان مخصوص به خودشان را پیدا کرده اند که با اصطلاحات انگلیسی آن سایت یا نرم افزار شکل پیدا کرده یا خود کاربران به مرور آن را ایجاد کرده اند. می دانید یعنی چه؟ یعنی حتا نمی توان زبان کاملن مشترکی در دنیای مجازی پیدا کرد! حتا گاهی زبان ها از این هم شخصی تر می شوند و مثلن بر اساس حرف های یک کاربر خاص شکل پیدا می کنند.
و مسئله ای که از همه ی این ها مهم تر است این است که این زبان فقط در دنیای مجازی باقی نمی ماند و گاه در نوشتن و گفتن در دنیای حقیقی هم خودش را نشان می دهد.
داریوش آشوری می گوید تکنولوژی و در کل تمام شیوه های مدرن، به خاطر شتاب و سرعتشان نیازمند یک زبان دست آموز و روان است نه چیزی که مدام بخواهیم گرفتار قواعد خاص آن باشیم. با این وصف نباید چندان دل بست به سازمان های رسمی که همین جوریش چند سالی از مردم عقبند!
این بیگانگی هم زبانان نشان دهنده ی خلق یک زبان جدید است. کاربران دنیای مجازی زبان ویژه‌ای خلق کرده اند که دیگران آن را نمی فهمند. این پدیده را باید خوب دانست یا بد؟ باید رفعش کرد یا تقویتش؟ نمی دانم. فقط می دانم که کاربران همان فضاهای مجازی به خاطر دغدغه های وطنی خودشان، در پی حفظ زبان هستند. گرچه سرعت شان خیلی کم باشد، اما می توانیم از آن ها بخواهیم بیش تر نسبت به این موضوع دغدغه و البته علم پیدا کنند. ولی به نظرم علی الحساب بهتر است از سازمان های رسمی نخواهیم وارد این قضیه شوند که «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!»

منابع: - اجتماعات مجازی و سیاق سخن(2)- مطهره آخوندی
- اصول و ضوابط واژه گزینی- فرهنگستان زبان و ادب فارسی

  • امیرحسین مجیری