نسیم
دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۲:۳۷ ب.ظ
داشتیم می خندیدیم و می رفتیم و ناگهان صدای قرآن از ورودی دانشکده . یک نوشته روی یک پارچه ی سیاه: "درگذشت نابهنگام دانشجوی..." کاش نام دیگری بود. کاش هیچ گاه نمی دیدم. دنیا را ای کاش ها نمی سازد. باورم نمی شد. نمی شود. حتما اشتباهی دیده ام. در و دیوار پر است از نامت و شعرهایت و نامت و "درگذشت نابهنگام مرحوم..."
حالا تو. هنوز هم منتظرم یک "ناشناس" زنگ بزند و از آن سوی خط بگوید: "امشب کارگاه داستان...". لعنت به تصادف. لعنت به ماشین. لعنت به من. به من که آخرین شب شعر با حضور تو را نبودم. کاش هیچ گاه نمی شناختمت و بی توجه به آن کاغذ لعنتی فاتحه ای می خواندم و رد می شدم.
"درگذشت نابهنگام مرحوم نسیم مقصودی دانشجوی نساجی و دبیر کانون ادبی دانشگاه صنعتی اصفهان را به خانواده و بازماندگانش تسلیت می گوییم."
و خدا صدا می زند:
"نسیم"
و تو می وزی
به سوی بهشت
******
دو شعر از مرحوم نسیم مقصودی:
خش خش این برگ ها را
تا انتهای خیابان
راه که برویم
همرنگ پاییز می شوم
کم کم
و تو فکر می کنی
شاعرم
-----
دوری
و من
آنقدر شعر می نویسم
تا فاصله را لبریز کند
و جاری شود
در اتاق تو
----
شادی روحش صلوات
لینک:
- ۸۷/۰۲/۰۹