وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

کتابخانه ی من-3: یادداشت های مرد فرزانه

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۸۹، ۰۶:۵۹ ب.ظ
سلام.

کتاب «یادداشت های مرد فرزانه» را به قصد هدیه دادن به حجت خریدم. کتاب را هم از روی نام نویسنده اش «ریچارد باخ» خریدم که قبلن باقر کتاب «جاناتان مرغ دریایی» را ازش خوانده بود و به من گفت کتاب خیلی قشنگی است. (همشهری جوان در شماره ی اخیرش از این کتاب گفته است.)

اما یادداشت های مرد فرزانه:

پشت جلد کتاب نوشته شده است: «پیش از آن که این کتاب را به خانه ببری٬ آن را امتحان کن و ببین پاسخگویت هست یا نه.

پرسشی را در ذهنت مطرح کن. چشم هایت را ببند٬ حالا کتاب را باز کن و تصمیم بگیر که صفحه ی راست را بخوانی یا چپ را...»

البته ممکن است شما گاهی به جواب خودتان برسید. یعنی نه این که برسید! حرفی زده شود که شما احساس کنید با پرسش شما همخوانی دارد. احتمال این اتفاق چندان کم نیست! چه این که بیش تر صفحات٬ جملاتی در مورد خود انسان و این که همه چیز به خود انسان وابسته است٬ دارد. پس هیچ جای تعجبی ندارد که پاسختان را بیابید. در این میان باید به این نکته هم اشاره کنم که باخ دیدی مادی دارد. برای نمونه هدف در زندگی را شادی و لذت بردن از زندگی می داند. (و این به نظرم خیلی خوب است که راست و پوست کنده رفته سر اصل مطلب! به نظر شما اگر دنیای دیگری در کار نباشد٬ چه هدفی بهتر از لذت بردن تام و تمام از زندگی خوب است.) البته در این میان٬ باخ به ایراد کسانی که می گویند: «لذت بردن کامل از زندگی جز با زیر پا گذاشتن حقوق دیگران ممکن نیست.» این گونه پاسخ می دهد که اتفاقن احترام به دیگران خود لذتی دارد که باید درکش کرد!

باخ تاکید می کند که نباید در مکان و زمان گرفتار شد و دنیای اطراف را ذهن آدمی می سازد. (در واقع همه چیز به نوع نگاه شما به دنیا بستگی دارد.) در کل کتابی خواندنی است.

برخی از جملات زیبا یا تامل برانگیز کتاب را (به سلیقه ی خودم) انتخاب کرده ام:

- بارها و دگر بارها / باوری جدید سر بر می آورد/ و هر بار/ این آزمون در پی می آید/ «این است آن باور/ جاودانه ام؟» [ص ۲۶]

- هر اندیشه ی قدرتمند و جذابی/ چه بیهوده است/ اگر به کارش نبندی. [ص ۳۹]

- مهم ترین دلیلی/ که به پاسخ ها دست نمی یابی/ این است که/ پرسشی/ نپرسیده ای.... [ص ۴۴]

- هیچ نمی دانی/ تا آنگاه/ که/ دلت گواهی دهد. [ص ۴۸]

- در بستر رویا٬/ چهره ها و چشم اندازها/ پیشامدها و پیامدها و مهلکه ها/ ساخته ی آگاهی تواند٬/ همان گونه که/ تاریکی ها و پریشانی ها/ و خوشی ها و شادی ها./ در بیداری نیز چنین است٬/ لیک/ مجال بیشتری باید/ برای ساختن. [ص ۴۹]

-  فراموشی/ همان چیزی است/ که این سیاره نشینان/ «آگاهی» می خوانندش. [ص ۶۷]

- آیا/ فاصله ها را به راستی/ توان جدایی افکندن بین یاران هست؟/ گر خواهی با آنی باشی که دوستش داری٬/ آیا در کنارش نیستی؟ [ص ۷۱]

- نیامده ای بر جهان/ اثر گذاری/ آمده ای زندگی کنی/ تا شاد باشی. [ص ۷۸]

- حقیقت را/ با ظواهر و کوته نگریِ تو/ کاری نیست./ حقیقت٬ ابراز عشق است/ عشق ناب/ نیالوده به فضا و زمان. [ص ۸۷]

- هرگاه که عشقت را به دیگران نثار کنی/ رهنمون می شوی/ به آن حیات سحرآمیز شادیِ درونی/ که بخیلان به آن راه نمی یابند. [ص ۱۳۴]

- به خاطر بسپار:/ ترک این جسم/ همان قدر توهم است/ که/ زیستن در آن. [ص ۱۴۶- این یکی از همان جملاتی است که نشان دهنده ی دید مادی باخ هستند. در پس این جمله احتمالن اندیشه ی خاصی نهفته است که من ندانم.]

- چنان زندگی کن/ که اگر گفتار و کردارت/ در جهان پراکنده شود/ شرمندگی از آنِ تو نباشد/ حتی اگر این پراکنده ها/ واقعیت نباشند. [ص ۱۵۴]

- عالم/ دفتر مشق توست/ صفحاتی که بر آن مسئله هایت را می نویسی./ واقعیت نیست/ اما/ اگر بخواهی/ می توانی واقعیت را در آن/ بیان کنی/ یا دروغ و یاوه/ در آن بنگاری/ و یا حتی پاره اش کنی. [ص ۱۶۹]

- ای مخلوف نورانی/ از نور زاده شده ای/ و به نور باز خواهی گشت/ و پیرامونت/ در هر گام/ نور است./ نورِ هستِ لایتناهی ات. [ص ۱۷۹]

- تو قادری/ بر انجام هر چه می خواهی/ مگر/ خلق واقعیت٬/ محو واقعیت. [ص ۱۸۶]

- در انتهای سکونت بر زمین/ تنها نکته ی مهم/ این است:/ چقدر عشق ورزیدی؟/ و چگونه ورزیدی؟ [ص ۱۹۳]

- هیچ کس نمی تواند/ مشکل آن را که/ نمی خواهد مشکلش حل شود/ بر طرف کند. [ص ۲۰۹]

- تو واقعیت خود را خلق نکرده ای/ بلکه خالق جلوه های ظاهری ات هستی./ تفاوت بزرگی است. [ص ۲۱۱]

- شاید/ همه ی مکتوبات این دفتر/ خطا باشند. [ص ۲۱۶]

--- یادداشت های مرد فرزانه- نوشته ی ریچارد باخ- ترجمه ی لیلا هدایت پور- تهران: مثلث- چ ۷: ۱۳۸۹- ۴۰۰۰ تومان ---

  • امیرحسین مجیری

نظرات (۳)

به نظر میاد کتاب جالبی باشه!
پاسخ:
به یک بار خواندنش می ارزد.
کتاب بسیار جالبیست!!
منم دارمش!!
کلا یکی از نویسنده های مورد علاقه ی منه!!
پاسخ:
می گویند کتاب جاناتان مرغ دریایی اش خیلی زیباست. من نخوانده ام هنوز البته! خوب می نویسد این آقا باخ! اما من گفتم که همه ی حرف هایش را قبول ندارم.
هدف زندگی اش را با توجه به توضیحش حدودا (!) قبول دارم
یادم بینداز در موردش حرف بزنیم.

جات خالی الان یه خیار خوردم با نمک. خیلی حال داد!

شاید هم اصلا مادی گرا نباشد چون آنجا گفته "..همانقدر که زییستن در آن"
جمله اولی و آخری هم خیلی باحال بود

راستی مال غصبی رو اینقدر تو دستت نیگر ندار!!
پاسخ:
راستی وقتی تو اموال غصبی رو پس دادی من هم پس می دم! هو هو!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی