وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

ترکش

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۴۴ ق.ظ

نشسته بودند روی زمین. پشت داده بودند به خاکریز و حرف می زدند.

- ترکش خیلی بده.

- بد که نیست. اما سخته.

- یعنی چی؟

- سخته دیگه. مَرد می خواد، مَرد.

- آره راست می گی. می دونی حاجی دو تاشو تو گردنش داره؟

نگاهی به دوستش کرد، نگاهی به سیگارش. تازه فهمید منظورش چه بوده. گفت:

- اِ ؟! چه جالب!

صدای سوت خمپاره.

- بخوابید رو زمین.

سیگار از دستش افتاد.

- آآی ی ی!

این داستانک را برای «دومین دوره ی جشنواره ی داستان کوتاه کوتاه پایداری» که «انتشارات هزاره ی ققنوس» برگزار کرده بود فرستادم که البته برگزیده نشد!

  • امیرحسین مجیری

نظرات (۴)

با سلام به شما، مدیر وبلاگ
"عنبر افشان"

مطلب اخیر شما رو با عنوان
"ترکش" خوندم
اگه دوست داشتى سرى به ما بزن
منتظر شما هستیم

... دردم گرفت!...
پاسخ:
آآی ی ی ی !!!
چه دردناک!
پاسخ:
از یک دید دردناک است.
خیلی مزخرف بود...
من جای تو بودم دیگه دست به قلم نمی شدم
پاسخ:
البته شما جای بنده نیستید! ان شا الله که با یاری خدا بهتر بنویسم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی