وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

خواب ماه

شنبه, ۳ مهر ۱۳۸۹، ۰۷:۴۷ ب.ظ
«چه بسیار خواب های شب که انسان را از تصمیم های روز باز می دارند.»

 

قرار نبود مثل قدیما هی تو خوابم بیای

ای به فدای تو بگو از جون من چی می خوای؟

دوباره خواب تو رو می بینم و گر می گیرم

بیدار می شم٬ تو نیستی٬ من توی خودم می میرم

تو خواب من هم مث بیداریا خوب و ماهی

ماه مگه زشت می شه توی تاریکی و سیاهی؟

تازه تو شب ماه قشنگیاشو رو می کنه

تازه تو شب ناز و اداهاشو شرو[ع] می کنه

خوب می دونی عاشق دیدن تو توی خوابم

عمریه تشنه ام به دنبال یه جرعه آبم

اما تموم زندگیم تباه شد تو رویا

تموم زندگیِّ من٬ دیگه تو خوابم نیا

---۲ مهر ۱۳۸۹- اصفهان---

  • امیرحسین مجیری

نظرات (۲)

من زیاد طرفدار این جور شعر گفتن نیستم می دونید همیشه این جور شعر گفتن منو یاد مریم حیدرزاده می ندازه نمی دونم چرا؟؟؟؟

اما در کل خوب بود!
پاسخ:
باز هم ممنون.
تا مه راهو نپوشونده نگام کن

اگه رو قله سردت شد صدام کن

یه رنگ مرده از رنگین کمونم

من این پایین نمی تونم بمونم
پاسخ:
ای ول! از خودت بود؟ بیت دومش خیلی قشنگ بود.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی