6 عاشقانه با پیامبران
جمعه, ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ۰۲:۱۶ ب.ظ
این نیست گناه تو که سیبی چیدی
یا این که ز راه راست سرپیچیدی
این سیب و درخت عاشق هم بودند
تو عشق درخت را از او دزدیدی
---
گفتند که بر سر غذا جنگیدند
وقتی که نزاع من و او را دیدند
قابیل فقط قبر کندن را یاد گرفت
انسان ها، عشق را نمی فهمیدند
---
ما جفت همیم و از دو راه آمده ایم
هر دو به امید سرپناه آمده ایم
حالا که کنار تو نشسته ام می فهمم
این کشتی نوح نیست، اشتباه آمده ایم
---
یک لحظه قدم های تو را می خواهیم
از دوری تو سوخته و پر آهیم
حالا که میان ما نشستی، حالا
خاموش شود آتش ما ابراهیم
---
تو معجزه کردی و تقاصش را من...
باید بدهم پس، که شدم عصّا من؟
هر چند تقلبی و شعبده باشد باز
من عاشق این مار شدم موسا، من!
---
هر روز به یاد من تو می آیی، تو
هر چند که نیستی، تو این جایی، تو
آی ای تو کبوتر گِلی، آی ای تو
من عاشق آن روح مسیحایی تو
- ۹۰/۰۷/۱۵
اول یک معذرت خواهی بابت اینکه مدتی بود وبلاگت را فراموش کرده بودم. سفرهای اخیر و بی معرفتی باعث شده بود. یکدفعه به خودم آمدم...چیزی در ته مغزم شعله گرفت ... یادم آمد....
دوم اینکه آفرین! آفرین! آفرین!
چقدر خوب ! سرفرازم کردی.
دیروز داشتم دیدار شعرا با حضرت آقا را در رمضان 90 میدیدم میلاد عرفان پور هم خواند. بسیار هم خوب خواند.امروز هم دانشگاهمان آمد وخواند. شما هم میبینم که به کیش رباعی او درآمدید.
از این 6 تا 3 تا شون عالی بودند
....
این کشتی نوح نیست، اشتباه آمده ایم
تو عشق درخت را از او دزدیدی (تعبیرت انصافا مبتکرانه و شاعرانه است)
واقعا خوب هستند و این یکی:
خاموش شود آتش ما ابراهیم
واقعا عالی بود.خیلی وزین و شسته رفته و با مفاهیم عالی
موفق باشی