وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

هزاران کنایه

شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۰، ۰۹:۱۷ ب.ظ
تو را از میان هزاران کنایه، تو را از میان هزار استعاره

تو را گرچه دوری ز من باز هم، صدا می کنم با زبان اشاره

بگو: ترس، آری! حقیقت همین است، بگو: مرگ، آری! بگو تا بیاید

بگو تا بیاید و جانم بگیرد، فقط مرگ آید به این بدقواره

چو موجی گریزان ز دریا بیایم، فقط لحظه ای دست در دستت گذارم

چه خواهد به جز مرگ، موج از خداوند؟ پس از آن که یک دم ببوسد کناره

سکوت است راز میان من و تو، چه تلخ است رازی که گفتن ندارد

بیا چشم در چشم هم دوخته، بگوییم راز مگومان دوباره

...

تو انگار اصلن حواست به من، نبوده ست از اول این غزل!

بخواهی، نخواهی تو را عاشقم، چه گویم؟ چه خوانم، به جز تو چه چاره؟

---

پی نوشت: فاضل نظری می گوید: خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت هر خواستنی عین توانایی نیست 

  • امیرحسین مجیری

نظرات (۸)

  • مهتــا .الف
  • دقیقا 4 بار از روش خوندم نه اینکه نفهمیده باشمش احساس کردم باید چند بار خونده بشه...
    پاسخ:
    امیدوارم این جوری بوده باشه!
  • انسیه ذوقی
  • چرا اینجا نمیشه لایک کرد؟! :))
    عالی بود من هیچ وقت نتونستم شعر بگم! :(
    ولی همیشه دوست داشتم میتونستم و متاسفانه اینم مثل خیلی استعدادای دیگه ندارم! :(
    پاسخ:
    عالی که خودم می دونم نبود، استعدادم که... بی خیال!
  • مهدی صالح پور
  • خعلی هم خوب خعلی هم عالی!
    فحوای کلام خوبه اما فک کنم یک متخصص ادبیات بتونه نکاتی رو نسبت به اصول فنی متذکر بشه!
    جنس صدات رو هم دوس داشتم! :))
    پاسخ:
    جنس صدام رو هم حال کردی؟ خیلی باحال بود. مگه نه؟!
    خیلی خیلی قشنگ بود
    پاسخ:
    خدا رو شکر
    آقا شما خجالت نمی کشی؟
    در بدقواره ای "مشبه" شما من صحبتی ندارم، اما "مرگ" فقط برازنده خوش‌قواره ترین هاست. باور نداری با یک شعر جوابت می دهم:
    بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا/ بر شاه چو مردید همه شاه و وزیرید

    دیگه نبینم با مرگ از این شوخی های بی تربیتی بکنی، جناب مجیری!
    ------------------------------------------
    البته الآن توجه کردم دیدم خودت هم همینو گفتی: چه خواهد به جز مرگ موج از خداوند.
    فقط اون بدقواره گیت خیلی زشت بود.
    -------------------------------------------
    تبریک می گم اما در آخر جناب مجیری.
    به مجمع آزاد شاعران "هر چه می خواهد دل تنگت بگو" خوش آمدی. وزن و قافیه هم شد شد، نشد نشد. معنا را عشق است.
    (البته می دونی که این هم زیاد مهم نیست. حرف دل رو اینجوریا نمی فهمن. مهم اینه که حرف دلت زده بشه. حالا می خواد قابل فهم باشه، باشه، می خواد نباشه نباشه. البته مهمه که ما شاعران اینجوری، خودمون رو قاتی شاعرای درست و حسابی نکنیم.)
    ---------------------------------------------
    ممنون که شعرت رو شِیر کردی. به فاضل خان هم بگو: البته که هر خواستنی عین توانایی ست...فقط اینکه گاهی ما نمی خواهیم...یا بد می خواهیم...یا اینکه نمی دانیم چه گونه بخواهیم...
    ----------------------------------------------
    شاد باش، جناب مجیری.
    پاسخ:
    البته من نباید از شعرم تعریف کنم به هر حال! اما در مورد قافیه که خب مشکلی نیست، در مورد وزن هم کمی سکته شاید داشته باشه اما در کل مشکل حادی نمی بینم! اما معنا به هر حال مهم تره.
  • زهرارضوانیان
  • کلا الان
  • هرکی غیر از سید!
  • "فقط مرگ آید به این بدقواره"

    اگر آقا شعرت رو می شنید اینجاش میگفت: "آفرین!...آفرین!"

    اینجای شعرت منو یاد روضه ی جون میندازه امیر عزیزم:
    رویم سیاه است و بدنم بد بو....فقط دعای حضرت میتونه پاکم کنه امیرجان


    دعاتون میکنم.دعامون کنید


    پاسخ:
    روضه ی جون... چی بگم...
  • هرکی غیر از سید!
  • در اینجا هم نوشتم....
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی