وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

پرواز شبانه: سخت خوان و کمی عمیق

دوشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۲۶ ب.ظ
سلام.
کتاب «پرواز شبانه» از آنتوان دو سنت اگزوپری را مدت ها پیش (وقتی سوم راهنمایی بودم) از نمایشگاه کتاب خریدم. آن موقع به خاطر سخت خوانی اش نتوانستم بخوانم. حالا اما پس از مدت ها بالاخره تمامش کردم. توصیف های پیچیده و گاهی دور از ذهن اگزوپری و ترجمه ی ادبی و گاهی سنگین داریوش، در ابتدای کار من را پس زد. اما کمی که به لحن کتاب عادت کردم این پیچیدگی ها برایم شیرین و خواندنی شد. با این که گاهی مجبور بودم چند بار یک پاراگراف، یک عبارت و یا یک جمله را بخوانم تا بفهمم منظور چه بوده اما وقتی می فهمیدم لذت می بردم! کتاب بدی نیست اما نمی شود گفت به قول معروف جزو «تاپ تن»هاست! یا حتا کار شاخصی است اما با توجه به حجم کم کتاب، خواندنش ضرر ندارد.

این را هم بگویم که فضای کار ربطی به «شازده کوچولو»ی اگزوپری ندارد. ربطش فقط در همان خلبانی است و پرواز. اگر نه شازده کوچولو پر بود از احساس و پر بود از خیال پردازی. در «پرواز شبانه» با یک راوی (دانای کل) طرف هستیم که گرچه خودش سرشار از احساس است اما یک محیط خشک و رسمی را توصیف می کند. محیطی که گرم گرفتن افرادش با هم و رحم کردن به یک خطای کوچک، جرم محسوب می شود. 

جمله های زیر از کتاب به نظرم جمله های قشنگی برای نقل بودند. خواندن این جمله ها، داستان را لو نمی دهد و اگر می خواهید کتاب را بخوانید، مشکلی از نظر فهمیدن پایان داستان پیش نمی آید. البته من به شخصه چندان از پایان بندی داستان خوشم نیامد. همچنان که به نظرم فلسفه پردازی های راوی در بعضی جاها بهتر از خود داستان می شد!

[پرواز شبانه- آنتوان دو سنت اگزوپری- ترجمه: پرویز داریوش- انتشارات اساطیر- چاپ دوم: 1368- 136 صفحه]

------
جمله های برگزیده:

- ماتم های ما نیز جزئی از دارایی ما هستند. [ص 13]

- همین که انتخاب به عمل آمد آدمی می تواند دنباله ی اقدام خود را بپذیرد و زندگی را دوست بدارد. آن انتخاب نیز همچون عشق او را پایبند می سازد. [ص 13]

- البته برای یک خلبان خیلی هم خوبست که پروازش را تمام کرده باشد و وقتی پا بر زمین می گذارد یک طومار فحش نثار این و آن کند. هیچ چیز در دنیا بهتر از این نمی شود! اما بعد از مدتی... وقتی به گذشته نگاه کنیم؛ به شگفت می آییم، دیگر آن قدرها یقین نداریم! [صص 24 و 25]

- آدم خود را تنها می پندارد، اما تنها نیست؛ کسی آدم را می پاید. [ص 25]

- در هر جماعتی برخی اشخاص هستند که درست مانند بقیه اند، و با وجود این پیام های خیرگی بخش با خود دارند. شک نیست که بلااراده این طوریند. [ریویر- ص 29]

- برای آن که جهل کامل خود را بپوشاند، آرام و با ظاهری اندیشمند، برابر هر چیز که از برابرش می گذشت سرش را می جنباند، و این حرکتی بود که در دل های ناآسوده هراس می افگند و موجب حسن اداره ی کارگاه می شد. [توصیف روبینو- ص 32]

- برای ریویر هیچ اهمیتی نداشت که عادل یا ظالم به نظر برسد. شاید هم این الفاظ در نظر او بی معنی بودند. مردم روستایی در روستاهای کوچک هر روز شامگاهان گرد یک دسته موزیک گردش می کنند و ریویر می اندیشید: از عادل و ظالم بودن نسبت به این ها صحبت کردن احمقانه است، این ها اصلن نیستند. [صص 34 و 35]

- اکنون که از غرور خیری ندیده بود طرف ترحم واقع شود و در تواضع مرهمی بیابد. [توصیف روبینو- ص 39]

- اگر نمی فهمی مهم نیست. طوری عمل کن مثل این که بفهمی. [ریویر- ص 47]

- ما می توانیم به وقایع فرمان بدهیم و وقایع از ما اطاعت می کنند؛ و ما هم به این طریق خلاق می شویم این مردم هم چیزی هستند که آن ها را خلق می کنیم. یا وقتی خرابکاری از طریق آن ها پیدا می شود دورشان می اندازیم. [ص 62]

- زندگی چنان از تضادها انباشته است که آدم فقط به هر راهی شده باید از وسط آن بگذرد. اما باقی ماندن، خلق کردن، این تن ناچیز را مبادله کردن... [ص 64]

- دست های مرد چیزهای وحشی بودند و تنها برای نوازش کردن اهلی و رام می شدند. [ص 68]

- عامه همان کاری را می کنند که بهشان بگوییم باید بکنند. [ص 76]

- تجربه برای ما قاعده به همراه می آورد. کسی نمی تواند قانون و قاعده را پیش از تجربه ی علمی وضع کند. [ص 77]

- در آن جنگل ها ماهتاب بازی می کرد، و بیهوده بازی می کرد، زیرا که سیاهی آن ها را هیچ روشنی نمی بخشید. [ص 85]

- مردم قوی از برگردان کارها نیرومندتر می شوند، اشکال در آن است که معنی واقعی خوادث در مسابقه ای که با افراد می دهیم هیچ جا به حساب نمی آید. ظواهر برد و باخت ما را معین می کنند و امتیازاتی که به دست می آوریم چیزهای بی ارزشی هستند. و اندک شباهتی به شکست ما را نومیدانه مات و مبهوت می سازد. [ص 86]

- حتا یک نفر هم از میان دهقانانی که از آن راه و پل استفاده می کردند مایل نبود این چهره [چهره ی مرد مجروح] مثله شود تا او از رفتن راه اضافی تا پل بعدی فارغ باشد. مهندس باز گفته بود: «رفاه جامعه همان مجموعه ی رفاه های افراد است و هیچ حقی ندارد که چشم انداز دورتری داشته باشد.» [ص 95]

- هیکل خدای خورشید را به یاد آورد که اینکاها در قدیم الایام در پرو ساخته بودند. صخره های عظیم روی کوه. اگر این صخره ها که هیکل خدای خورشیدند نبودند از تمامی آن تمدن قوی که با سنگ های عظیمش، همچون اندوهی تیره، بر انسان معاصر سنگینی می کند چه مانده بود؟ آن رهبر و پیشوای بدوی طبق قانون کدام عشق عجیب و کدام بی رحمی افراد قبیله ی خود را وادار کرده بود که آن قطعات عظیم سنگ را از کوهستان بالا بکشند و خود را جاودان سازند؟ [ص 97]

- هیچ تقدیری از بیرون ما به ما نمی تازد. اما انسان در درون خود سرنوشت خود را همراه دارد و لحظه ای فرا می رسد که خود را شکننده می یابد. [ص 103]

- اندیشید که در برزخ جادوی شگفتی گرفتار آمده است، زیرا که نور از ستاره ها پایین نمی آمد، بلکه از پایین، از آن سفیدی برفین، رو به بالا فوران می کرد. [ص 106]

- به غارتگران شهرهای افسانه ایی می ماندند که در طاق نماهای آگنده از گنجینه گرفتار آمده باشند و راه خلاصی بر ایشان بسته باشد. [ص 107]

- نه ندبه و زاری بود، نه مستی و ادباری، و با این همه خالص ترین صداهایی بود که در همه ی جهان از نومیدی دم می زد. [ص 113]

- به شما گفتم که در زندگی راه حلی نیست. فقط نیروهای محرک موجودند و کار ما آن است که آن نیروها را به کار اندازیم -در آن صورت راه حل خودش پیدا می شود. [ریویر- ص 115]

- در دفترهای ایشان هیچ غم بشری نبود مگر آن که به صورت ارقام ناپایدار تقلیل یافته باشد. [ص 116]

- زیبایی از آن او بود و او نماینده ی چیزی مقدس بود که دنیای سعادت بشری باشد. مدافع حرمت آن چیز جسمانی بود که آدمی چون دست به کار می زند با آن ناجوانمردانه در می افتد. [ص 117]

- هنوز درست متوجه مرگ بچه ام نشده ام. این چیزهای بی اهمیت و کوچکند که دل مرا می سوزانند. وقتی چشمم به لباس های بچه می افتد که حاضر کرده بودم، وقتی نیمه شب از خواب می پرم و محبت در دلم موج می زند، حالا مثل شیری که در پستان دارم آن هم فایده ای ندارد! [ص 118]

- فتح، شکست- این الفاظ فاقد معنی بودند. زندگی در پس این رمزها قرار دارد و زندگی هر روز رمزهای نو به وجود می آورد. [ص 131] 

-----
درباره ی روش تهیه ی کتاب:

1- کتابخانه ی ملی:

- کتابی که من خواندم! ترجمه ی پرویز داریوش و نشر اساطیر در کتابخانه ی ملی [چاپ 1366]

- پرواز شبانه با همین ترجمه و نشر امیرکبیر در کتابخانه ی ملی [چاپ 1357 - چاپ 1390: 1650 تومان]

- پرواز شبانه با ترجمه ی نرگس سنیبری، نشر روزگار در کتابخانه ی ملی [چاپ 1387

2- خرید کتاب از بازار:

- تهیه ی پرواز شبانه از سامانه ی اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام در تهران [نشانی و تلفن سام]

- پرواز شبانه با ترجمه ی نرگس سنیبری، نشر روزگار در: آدینه بوک - فروشگاه جیحون موجود است.

- پرواز شبانه با ترجمه ی پرویز داریوش در فروشگاه جیحون موجود است.

3- امانت کتاب از کتابخانه ها:

- پرواز شبانه با ترجمه ی پرویز داریوش در:

    تهران در کتابخانه های مولانا، ابیانه، نجم آبادی، معرفت، شهید بخارایی، حصارک، امیرکبیر، دارآباد، رعد، دکتر شهیدی، فرزانگان، حکیمی، شیخ اشراق، لاهیجی، امید، عطار، فردوس، شیخ فضل الله نوری، شیخ کلینی، فرهنگسرای مهر، سرو، گلستان، دکتر عظیمی، رازی و اندیشه موجود است. [فهرست و نشانی کتابخانه های عمومی شهرداری تهران]

   تهران در کتابخانه ی حسینیه ی ارشاد موجود است. [سایت کتابخانه ی حسینیه ی ارشاد]

   اصفهان در کتابخانه ی مرکزی شهرداری اصفهان، میرداماد، علامه امینی، قدس، طغرایی و ابوالفرج و موزه ی هنرهای معاصر موجود است. [سایت کتابخانه ی مرکزی شهرداری اصفهان، نشانی موزه ی هنرهای معاصر]

   اصفهان در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه صنعتی اصفهان (قفسه ی 550، ردیف 4) موجود است. [سایت کتابخانه ی مرکزی دانشگاه صنعتی اصفهان]

   یزد در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه یزد موجود است. [کتابخانه ی مرکزی دانشگاه یزد]

   تبریز در کتابخانه ی مرکزی موجود است. همچنین کتاب گویا با همین ترجمه و با صدای مریم حسن بنا در واحد نابینایان این کتابخانه هست. [سایت کتابخانه ی مرکزی تبریز]

- پرواز شبانه با ترجمه ی نرگس سنیبری در:

    تهران در کتابخانه ی دانشکده ی سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران [سایت کتابخانه ی مرکزی دانشگاه هنر تهران]

    تبریز در کتابخانه ی مرکزی موجود است. [سایت کتابخانه ی مرکزی تبریز]

---

لینک های مرتبط:

سایت جذاب آنتوان دو سنت اگزوپری (فرانسوی)

پرواز شبانه در ویکی پدیای فارسی

- پرواز شبانه در سایت آمازون [نسخه ی انگلیسی - نسخه ی فرانسوی]

درباره ی پرواز شبانه در کتاب نیوز

---

آن هایی که کتاب را خوانده اند:

هاجر در کتاب نوشت (ترجمه ی نرگس سنیبری)

شازده در بهترین مطالعات من

  • امیرحسین مجیری

نظرات (۱)

دم شما گرم، چقدر کامل و بی نقص معرفی می کنی کتابهارو
آدم شدیدا وسوسه میشه به خوردن کتاب حتی :))
پاسخ:
بی نقص بود؟ جدی؟! :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی