وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

درست سه سال می شود...

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۰۶ ب.ظ

حرف خاصی برای گفتن ندارم جز این که از دختری نابینا بگویم که شدیدا مرا به وجد آورد و وقتی دوباره یادش می آید٬ قلبم تندتر می زند و چیزی درست تا حلقم بالا می آید و صدایم را دیگرگون می کند و اشک را دوست دارم. هنوز هم وقتی یاد دست های کوچک سفیدی که آستین مانتوی سیاه خود را مشت می کند و آرام ذوق می کند٬ می افتم اشک می دود تا چشمانم و منتظر یک بهانه می ماند تا روی گونه ام بلغزد و امان از دست این زندگی. خدایا مرا ببخش که این قدر بَدَم.

--از یادداشت های ۲۰ اردی بهشت ۱۳۸۹--

  • امیرحسین مجیری

مستی

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۴۲ ب.ظ
گفتم

گاهی که مست می شوم

نمی فهمم چه می گویم

جدی نگیر

اگر گفتم

دوستت دارم

  • امیرحسین مجیری

گوشه

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۸۹، ۰۸:۱۹ ب.ظ
می خواهم بدانم

به چه فکر می کردی

وقتی گفتی: "برو"

مگر من

جایی از این دنیا تنگ کرده بودم

به جز گوشه ای حقیر؟

  • امیرحسین مجیری

نظر بی نظر

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۸۹، ۰۹:۳۹ ب.ظ
سلام.

معلوم نیست چه خبر است! نه می توانم به بخش «آخرین نظرات خوانندگان» وبلاگ خودم بروم و نه می توانم در هیچ یک از وبلاگ های بلاگفا نظر بدهم.

معلوم نیست این جا چه خبر است! دو روز است که این مشکل را دارم. مشکل از من است فقط؟ اگر همین طور استُ لطفا نظر دهید!

بعد التحریر: آقای بلاگفا یک توضیحاتی داد بالاخره. این جا. حالا که فهمیدم مشکل چیه دیگه نمی خواد نظر بدید! (می تونید اصلا؟)

بعد التحریر ۲: مسخره کرده است ما را این آقای بلاگفا انگار! بخش نظرات تا دوشنبه درست می شود.

  • امیرحسین مجیری

مرگ

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۴۱ ق.ظ
زنبورها که نیشش زدند

مُرد

زنبورها که نیشش زدند

مُردند

**

پرسیدم:

او که گناهی نداشت

جز آن که ناخواسته

به خانه ی آن ها قدم گذاشت.

پرسیدم:

آن ها که گناهی نداشتند

جز آن که بیگانه ای

ناخوانده به خانه شان قدم گذاشت.

مرگ پاسخی نداد.

فقط

برای آن که صدایم را بهتر بشنود

یک قدم به من نزدیک تر شد.

  • امیرحسین مجیری

کربلا مگر می توان از تو گفت؟

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۸۹، ۰۵:۲۳ ب.ظ
سلام.

خیلی سخت است. این که سفرنامه ی کربلا را مرتب کنم و بگذارم این جا خیلی کار سختی است. امروز روز تولد حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. دوست داشتم در همین روزها به همین مناسبت اولین بخش سفرنامه را بگذارم. اما هی می بینم که چقدر سخت است.

خدا خودش کمکم کند.

  • امیرحسین مجیری

خدا

جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۸۹، ۰۱:۴۹ ب.ظ
14 تا برای نماز دو رکعتی
22 تا برای نماز سه رکعتی
30 تا برای نماز چهار رکعتی
126 تا در هر روز
882 تا برای هر هفته
3780 تا برای هر ماه
45990 تا برای هر سال
965790 تا برای 21 سال
با متفرقه ها: 1000000 تا «الله اکبر» تا حالا
...
اعتراف می کنم که بیش از 1000000 تا خدای ریز و درشت داشته و دارم.
  • امیرحسین مجیری

اسپم

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۵۵ ب.ظ
آدم مزخرفی شده بود!

سطلی برای آشغال های دیگران

یا برای دیگران آشغال!

این را وقتی فهمید

که عدد ایمیل های این باکسش

بیش از عدد ایمیل های اسپمش بود!

---

این باکس: inbox

اسپم: spam

  • امیرحسین مجیری

قبله

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۴۸ ب.ظ
خیلی وقت است که هر جایی نماز خوانده ام قبله کج بوده است.

عادت کرده ام به کج بودن قبله!

دارم نماز می خوانم:

ایاک نعبد و ایاک نستعین

برادرم مُهرم را جابجا می کند

یعنی که:

باز هم که کج وایستادی! قبله مستقیم است.

اهدنا الصراط المستقیم

  • امیرحسین مجیری

برترین استدلال عالم

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۸۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ
گفتم: «به همین دلیل است که...»

و تو سکوت کردی.

گفتم: «... و برای همین ... »

و تو سکوت کردی.

گفتم: « ... چرا که ... »

و تو سکوت کردی.

گفتم: «  ... چون ....»

و تو سکوت کردی.

گفتم: «... و در نتیجه ...»

و تو سکوت کردی. سکوت کردی و نگاه کردی.

و من هم سکوت کردم. سکوت کردم و منتظر ماندم که تو پاسخ دهی.

تو دهانت را باز کردی. هنوز سخنی از آن بیرون نیامده بود که چیزی شکست. تو دستانت را جلوی چشمانت گرفتی و گریستی. و من در برابر این برترین استدلال عالم فقط سکوت کردم.

من کم آورده بودم.

  • امیرحسین مجیری