وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

لذت ناب داستان خوانی

شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۰، ۰۴:۳۲ ب.ظ
سلام. مطلب زیر با عنوان گفته شده در ستون "فرهنگ کده"ی هفته نامه ی جام اصفهان، شماره ی 687، 15 شهریور 1390 به چاپ رسید.
این هفته نامه هر سه شنبه با قیمت 200 تومان فروخته می شود!

چند تا مجله می شناسید که چیزی بین تخصصی و عمومی بودن باشند؟ یعنی نه از فرط تخصصی بودن، فقط از انواع ایسم ها حرف بزند و نه از فرط عمومی بودن، فقط به نقل غذای مورد علاقه ی بازیگران معروف سینما بپردازد. حالا این به کنار، چند تا مجله می شناسید که به مخاطب خود اهمیت بدهند و نویسنده هایشان فقط شخصیت های معروف و تحریریه ی خود آن مجله‌ها نباشند؟ مجله ای که فقط به فکر پر کردن صفحاتش نباشد و مدام در فکر پیشرفت کارش باشد.
همشهری داستان مجله ای است با همه ی این ویژگی هایی که گفتم و البته ویژگی های خیلی خوب دیگر. این مجله برای مخاطب دوست دار داستان و روایت(و نه لزوما متخصص این عرصه ها) تهیه می شود. برای لذت بردن از داستان و روایت و البته یادگرفتن چیزهایی در این باره. این مجله آن قدر تنوع دارد که سلیقه های مختلف را راضی کند. نامه، منبر، گزارش، مقاله، عکس، کاریکاتور، طرح گرافیکی و... همه با رویکرد روایت‌گری در این ماهنامه آورده می شود. ستون های ثابتی هم هست که نویسندگان و روایتگران ماهری (مثل یاسر مالی و کامبیز درم بخش) هر ماه با زبان طنز آن ها را اداره می کنند.
از ویژگی های مهم این مجله، ارتباط وسیع با مخاطبانش است. از دوره ی جدید این ماهنامه فقط پنج شماره می گذرد و مجله جای پیشرفت بسیاری دارد. اما همان طور که گفتم تهیه کنندگان مجله به ویژه نفیسه مرشدزاده (سردبیر) ترسی ندارند از افزودن ایده های جدید برای پیشرفت کار مجله.
پیشنهاد من این است که شما هم به مخاطبان این مجله ی متعهد بپیوندید و لذت خواندن روایت ها و داستان‌های ناب آن را تجربه کنید. شماره ی جدید همشهری داستان مطالب زیبایی از احمد دهقان (روایتی هولناک از واقعیت های جنگی)، رضا میرکریمی، حبیبه جعفریان (روایت خلق کتاب «چمران به روایت همسر شهید») و چندین مطلب زیبای دیگر دارد. از دستش ندهید!
ماهنامه ی همشهری داستان- 2000 تومان

  • امیرحسین مجیری

روزه

سه شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۰، ۱۰:۳۶ ب.ظ
لب هایم همچنان روزه ی سکوت خواهند گرفت

تا وقتی چشم های تو همچنان رمضان است...

  • امیرحسین مجیری

باز هوای سخنت آرزوست

يكشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۰، ۰۹:۳۶ ب.ظ
یک تکه قلب مرا می کنی با هر

حرفی که می زنی، انگار می شوم پر پر

بس کن، نگو از عشق و عاشقی، بس کن

داری مرا دیوانه می کنی دیگر

  • امیرحسین مجیری

نوشتاری درباره‌ی دو وجه از ادبیات گمانه‌زن

پنجشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۰، ۰۳:۳۶ ق.ظ
سلام. مطلب زیر از بنده در شماره ی اخیر نشریه ی الکترونیکی شگفتزار قرار گرفته است! به همت و ویرایش دوست تازه یافته و عزیزم، محمدحسین عبدالهی ثابت. قبلن گفته بودم که اصل مطلب را برای شماره ی دوم نشریه ی ضرب شست نوشته بودم که آن شماره به سرانجام نرسید و مطلب به لطف آقای عبدالهی ثابت گسترش یافت و نتیجه این شد که در زیر آمده است. (مطلب قبلی را در این جا ببینید.)

نوشتاری درباره‌ی دو وجه از ادبیات گمانه‌زن


آیا هر داستانی که در فضا بگذرد یا غول و اژدها و پری و... در آن باشد، داستانی گمانه¬زن است؟ البته الان این جور رایج است! داستانی را که در مریخ بگذرد اسمش می شود علمی-تخیلی و داستانی که شخصیت اصلی¬اش یک موجود جادویی باشد، می شود فانتزی و طبعاً هر دوی این‌ها در زمره‌ی گمانه‌زن می‌گنجند. اما حقیقت غیر از این است.
تا جایی که من گشتم هنوز تعریف دقیقی برای ادبیات گمانه‌زن وجود ندارد. خیلی‌ها سعی کرده‌اند یک تعریف جامع ارائه کنند اما آخرش همه‌ی آن کسانی که باید قبول می کردند، نکردند. این تعاریف بعضاً متناقض تا جایی پیش می‌رود که کسی مثل ری بردبری می گوید جمهوری افلاطون هم یک اثر گمانه زن است!(البته بردبری مشخصاً از علمی-تخیلی یاد کرده. اما اولاً گاهی این دو واژه به جای هم به کار می روند و مثلاً SF هم در نقش مخفف science fiction (علمی-تخیلی) به کار می رود و هم مخفف speculative fiction (ادبیات گمانه‌زن) و ثانیاً علمی-تخیلی و فانتزی دو زیر مجموعه‌ی ادبیات گمانه‌زن هستند.)
یا مثلاً به این عبارت که یک منتقد در مورد یک نویسنده گفته توجه کنید: «رخدادی که او گزارش می‌کند رخ نخواهد داد، اما چنان‌چه چنین چیزی ممکن شود، اثرات آن احتمالاً همان خواهد بود که او برشمرده ‌است.» به نظرتان این جمله در مورد کیست؟ اگر حدس شما، کسی مانند ژول ورن یا امثال او بوده، باید بگویم که اشتباه کرده‌اید! این را ساموئل جانسون سال 1765 در مورد شکسپیر گفته است. دقت کردید که این عبارت چقدر می‌تواند منطبق بر یک نویسنده‌ی ادبیات گمانه‌زن باشد؟ با احتساب چنین نگرشی که تقریباً هر نوشته‌ی ادبی را می‌توان در سبک ادبیات گمانه‌زن جا داد. حالا چه کنیم؟
یک دسته وجوه مشترک وجود دارد که تقریباً همه رویشان توافق نظر دارند. مضاف بر آن توجه به این نکته که سه گونه‌ی علمی-تخیلی، فانتزی و وحشت، زیر مجموعه‌ی ادبیات گمانه‌زن هستند، پیدا کردن وجوه مشترک را آسان‌تر می‌کند. بضاعت این نوشته، پرداختن به دو وجه مهم این نوع ادبیات است که در ادامه می‌خوانید!


دگرگونی[۱]
اصلی¬ترین وجه در میان این وجوه، «دگرگونی» است(همان چیزی که باعث می‌شود به این گونه‌ از ادبیات، گمانه¬زن گفته شود.) به این معنا که گمانه¬زنی نویسنده در مورد واقعیت‌هایی که به طرز معنادار و مشخصی با واقعیت‌هایی که می¬شناسیم، در اطراف خود می‌بینیم یا درک کرده‌ایم، متفاوتند.
فرض کنید کسی داستانی می‌نویسد در مورد یک جفت عاشق و معشوق که به خاطر سلطه‌‌ی تکنولوژی بر زمین و قوانین وضع شده، نمی¬توانند به هم برسند. فرض کنید یکی از آن‌ها روبات است و دیگری آدم و قوانین زمین اجازه‌ی ازدواج روبات و آدم را نمی‌دهد! آن‌ها با هم به یک سیاره‌ی دورافتاده که از قوانین تکنولوژی در امان است، سفر می‌کنند و تا آخر عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می‌کنند! آیا این داستان را می توان گمانه‌زن دانست؟ اگر پیرنگ و طرح، این باشد که گفتم، خیر! این گمانه‌زن نیست.
خیلی راحت می‌شود طرح بالا را به این شکل تغییر داد: عاشق سفیدپوست و معشوق سیاه‌پوستی در شهری زندگی می‌کنند که اجازه‌ی ازدواج سفیدپوست‌ها با سیاه پوست‌ها را نمی‌دهد. آن‌ها با هم به یک روستای دورافتاده سفر می کنند و الخ! حالا هرچه هم در طرح داستان علمی-‌تخیلی‌مان، بخواهیم هنرنمایی کنیم و مثلاً پیچیدگی‌های سفینه‌ی فضایی این دو را نشان دهیم، باز فایده‌ای ندارد. اگر بخواهیم طرح اول را در دسته‌ی گمانه‌زن‌ها قرار دهیم، آن وقت به نویسندگان رند فرصت داده‌ایم تا طرح‌های ساده‌ای از قبیل طرح دوم را بدون ابتکاری خاصی تبدیل به داستان‌های گمانه‌زن کنند! کما این که از این خیل کم‌ هم نیستند.
اما طرح اول را می‌توان به این شکل اندکی دست‌کاری کرد: این عاشق و معشوق می‌فهمند در یک سیاره‌ی دوردست، ماده‌ای هست که می‌تواند روبات را تبدیل به آدم بکند! شاید با این تغییر بتوان تا حدودی امیدوار بود که یک داستان گمانه‌زن نوشته خواهد شد. البته شاید هم نیاز باشد که کل طرح را تغییر بدهیم! در اصل، باید وجهِ تخیلیِ داستان(تخیل از جنس گمانه‌زن)، در طرح مؤثر باشد به نحوی که نتوان (یا به راحتی نتوان) همین داستان را در گونه‌های دیگر پیاده کرد.


تأکید بر کنش به جای واکنش
یکی دیگر از وجوه مهم ادبیات گمانه‌زن، تأکید بر کنش به جای واکنش است. (البته بعضی‌ها می‌گویند این به دوره‌ی اول ادبیات علمی-تخیلی برمی‌گردد و الان دیگر مطرح نیست. در این‌باره در ادامه توضیح خواهم داد) مثلاً در ادبیات واقع‌گرا، شخصیت‌ها در برابر مجموعه‌ای از اتفاق‌هایی که در اطرافشان می‌افتد (کنش)، قرار می‌گیرند و بعد، داستان تصمیم‌های این شخصیت‌ها و کارهایی را که مقابل این اتفاق‌ها انجام می‌دهند، نشان می‌دهد (واکنش). اما در ادبیات گمانه‌زن، نویسنده بیش‌تر به شرح اتفاق‌هایی که می‌افتد می پردازد(کنش).
شاید یک دلیل این اتفاق این باشد که در ادبیات واقع‌گرا، همه چیز واقعی است و نیازی نیست نویسنده به شرح جزئیاتی بپردازد که برای خواننده بدیهی است. اما در ادبیات گمانه‌زن، نویسنده مجبور است در مورد همه‌چیز داستانش توضیح بدهد چون فضای داستان، کاملاً برای خواننده ناآشنا است. در ارباب حلقه‌ها ما باید بدانیم فرق موجودات مختلف با هم دقیقاً در چیست. آیا زبان هم را می‌فهمند؟ آیا ذاتاً با هم دشمن‌اند؟ هر موجودی چه خصوصیاتی دارد و... در هری پاتر، ما باید بدانیم رابطه‌ی جادوگران با مردم عادی چگونه است، هر کدام از جادوها چطور اثر می‌کند و... . در داستان‌های علمی-تخیلی (چون معمولاً در آینده اتفاق می‌افتند و ما طبعاً در مورد آینده چیزی نمی‌دانیم!) باید جزء جزء مسائل پیرامون، توصیف شود. اگر سخن از موجودات فضایی است، آن‌ها چه ویژگی‌هایی دارند و دقیقاً چه فرقی با ما انسان‌ها دارند؟ اگر سخن از یک فناوری جدید است، این فناوری چیست و چگونه کار می‌کند؟ و... که البته این مورد بیشتر در علمی‌تخیلی‌های سخت و سایبرپانک‌ها نمو دارد و کمتر در علمی‌تخیلی‌های نرم شدت می‌گیرد. به هر حال با این وضعیت دیگر شاید وقت زیادی برای شخصیت‌پردازی نماند.
باب شاو[۲] در این‌باره جالب گفته‌ است. او می گوید در داستان علمی-تخیلی، باید دسته‌ای از شخصیت‌ها را که در داستان عادی کم‌تر به کار می‌روند، به کار گرفت. اندیشه‌ی اصلی داستان یا محیطِ غیرزمینی در داستان علمی-تخیلی می‌تواند به عنوان شخصیت مطرح شود!
البته باید مختصراً از ادبیات گمانه‌زن رفع اتهام کنم! این شخصیت پردازیِ زیاد نداشتن لزوماً یک ضعف نیست. مثلاً نقل است که شخصیت پردازی نکردن باعث می‌شود داستان از روان‌شناسی فردی به سمت پیوند روان‌شناسی با جمع و فرهنگ و تمدن حرکت کند و حقایقی که در فضای واقع‌گرا نمی شد بیان کرد در این‌جا بتوان راحت‌تر گفت.
در مورد داستان‌های‌ گمانه‌زن گفته می‌شود که این داستان‌ها دو بخش دارند. در بخش اول، یک ترفند جادویی زده می‌شود. مثلاً سخن از هیولایی به میان می‌آید که یک دانشمند دیوانه آن را ساخته است، یا حرف از یک دنیای کاملاً متفاوت با دنیای ما زده می‌شود. در بخش دوم، نویسنده باید به این ترفند جادویی خود، رنگ انسانی و واقعی بدهد. یعنی کاری کند که مخاطبش باور کند که این ترفند واقعاً وجود دارد. مثلاً در مورد آن هیولا، از مردم شهر و زندگی عادی‌شان که حالا با ورود این هیولا تغییر کرده، سخن گفته شود و در مورد آن دنیای جدید، از احساسات مردم به نحوی صحبت به میان می‌آید که خواننده بتواند با آن‌ها همذات‌پنداری کند.
در حالی که در داستان‌های عادی(منظورم داستان غیرگمانه‌زن است) این دو بخش تبدیل به یک بخش می‌شوند. شما در داستان عادی، نباید ترفند جادویی بزنید و تمام همّ و غم خود را می‌توانید صرف همان رنگ انسانی کنید. آن ترفند جادویی همان کنش و این رنگ انسانی تقریباً همان واکنشی است که حرفش را زدیم. در داستان گمانه‌زن، شما باید در مورد ترفند جادویی یا کنش به قدر کافی توضیح بدهید و در ضمن این کار، این کنش را تبدیل به گره اصلی داستان خود بکنید. اما در داستان عادی، نیازی به شرح کنش نیست. چون مخاطب، دنیای داستانِ شما را تا حدی می شناسد. (حداقلش این است که آدم های دنیای داستانِ شما مانند آدم های دور و برِ خواننده هستند!)
اتفاقاً در داستان گمانه‌زن، بخش دوم هم باید در خدمت بخش اول باشد. تالکین گفته‌ است در آفرینش دنیای جدید، باید ثابت کرد که هر چه هست، واقعی است. (این همان بخش دوم است که گفتیم) جوری که انگار داخل آن دنیا هستیم. اما «لحظه‌ای که ناباوری در خواننده شکل می‌گیرد، جادوی آن جهان(همان بخش اول) از بین می‌رود.»
حالا ماجرای این چیست که بعضی در مورد آثار علمی‌-تخیلی می‌گویند این تأکید کنش بر واکنش مربوط به دوره‌ی اول داستان‌های علمی-تخیلی است؟ حرف این بعضی، این است که در داستان‌های اولیه‌ی علمی-تخیلی، نویسنده‌ها خیلی به شرح تکنولوژی‌های پیش‌بینی‌شد‌ه‌شان می‌پرداختند. یک نمونه‌ی مشابه، می‌تواند منظور را برساند.
احتمالاً داستان‌های نویسنده‌های ایدئولوژیک را خوانده‌اید. نویسنده‌هایی که می‌خواهند ایدئولوژی خود را تبلیغ کنند و این وسط داستان فقط برایشان بهانه است. مثلاً می‌خواهند ایده‌ی کمونیسم را تشریح کنند و در این راه از گفتگوی دو رفیق استفاده می‌کنند. این جور داستان‌ها معمولاً طرح پیش پا افتاده و قابل حدسی دارند و همان طور که گفتم داستان این وسط چندان مهم نیست.
داستان‌های علمی-‌تخیلی اولیه هم تقریباً همین طور بودند. در این داستان‌ها، نویسنده‌ها (شاید از شدت ذوق‌زدگی کارشان!) زیادی به شرح ایده‌ی علمی‌شان می‌پرداختند و یک جوری می‌خواستند ثابت کنند که ایده‌شان، قابلیت اجرا هم دارد! بنا بر این دو بخش بیان شده‌ی داستان گمانه‌زن را فراموش می‌کردند (شاید هم اصلاً از این بخش‌ها خودآگاهانه چیزی نمی‌دانستند!) و خیلی به بخش اول می‌پرداختند.
اما درست است که الان این مسئله تعدیل شده و اغلب نویسنده‌ها می‌دانند که در داستان‌نویسی، واکنش از اهمیت زیادی برخوردار است، اما همان طور که گفتم ذات متفاوت داستان گمانه‌زن، نویسنده را مجبور می‌کند که بر کنش تأکید زیادی داشته باشد. حتا اگر این تأکید بیش‌تر از واکنش نباشد، لااقل از پرداخت به کنش در داستان‌های عادی بیش‌تر است.

مخلص کلام آن که اصل، وجوه مشترکی است که دو موردشان گفته شد. وجوهی که باعث می‌شوند ادبیات گمانه‌زن از یک سرگرمی صرف به ادبیاتی فلسفی و حتا انتقادی تبدیل شود. زیاد وارد این بحث نمی‌شوم. اما به عنوان نمونه و فقط برای فهم قدرت ادبیات گمانه زن (که در پی توجه به وجوه گفته شده شکل گرفته است) به چند نمونه ی کوچک توجه کنید:
در ارباب حلقه‌ها، نیروی شر به شکل نیستی تصویر می‌شود در برابر وجود و هستی نیروهای خیر که این تقابل، بحث‌های‌ فلسفی عمیقی را به دنبال دارد. یا در داستان‌هایی که یک روبات وجود دارد، رابطه‌ی روبات به عنوان یک شی با خالق خود یا مسئله‌ی عشق در او فلسفی است. در همین داستان ارباب حلقه‌ها حتا می‌توان رد پای مقابله با اخلاق سرمایه‌داری و بازگشت به سنت‌ها را دید که یک تفکر انتقادی است. آیا در ادبیات غیرگمانه‌زن هم می‌توان به سادگی ادبیات گمانه‌زن، چنین بحث‌های عمیق فلسفی و انتقادی را وارد کرد؟

منابع:
- تب تخیل تا کجا می‌رود؟ - فرشته ولی مراد- ادبیات داستانی- ش 66 و 67
- تحقق رویاها با ادبیات علمی-تخیلی- پاتریک پاریندر- ترجمه خیام فولادی تالاری- ادبیات داستانی- ش 39
- جستاری فلسفی در باب فانتزی و علمی-تخیلی- مراد فرهادپور- فارابی- دوره 14- ش 1
- داستان علمی-تخیلی قبل از میلاد و بعد از 2001- ری برادبری- ترجمه هادی پیام- ادبیات داستانی- ش 29
- داستان علمی-تخیلی چیست؟- باب شاو- ترجمه خیام فولادی تالاری- ادبیات داستانی- ش 59
- داستان علمی-تخیلی چیست؟- سام جی لاندوال- ترجمه محمد قصاع- ادبیات داستانی- ش 39
- فرافانتزی- سالیوان- ترجمه پرناز نیری- کتاب ماه کودک و نوجوان- ش 37

پی‌نوشت‌ها:
1-Otherness
2-Bob Shaw

  • امیرحسین مجیری

افشای یک سند محرمانه

جمعه, ۳۱ تیر ۱۳۹۰، ۱۱:۲۸ ب.ظ
بین "خودمان" و "خودتان" گم بودیم

هر روز سر زبان مردم بودیم

بگذار بگویم این حقیقت را که

ما حاصل یک سوءتفاهم بودیم

  • امیرحسین مجیری

درباره ی چند کتاب- درباره ی کتب امیرخانی

سه شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، ۰۴:۴۴ ب.ظ

سلام.

حال و حوصله ی نوشتن نیست که رفته ام سراغ معرفی کتاب! نمایشگاه کتاب پارسال بود که یکی از دوستان آمده سراغم و گفت می خواهند گروهی بروند نمایشگاه کتاب تهران و از من خواست کتب خوبی را که می شناسم بنویسم برایش. نوشتم با مختصر توضیحی که در زیر آمده است. (البته هول هولکی نوشتم و الان هم حوصله -و شاید حتا استعداد!- ویرایش شان را ندارم) چند ماه قبلش نمایشگاه کتاب بزرگی در دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار کردیم که قرار بود در کنار آن جزوه هایی با معرفی کتاب های نمایشگاه قرار دهیم که البته نشد! برای آن جا معرفی مختصر کتب رضا امیرخانی را نوشتم که بعد کتب توضیح مختصر! آن ها آمده اند.

---

فهرست یک مشت کتاب ادبی (و احتمالن به زعم برخی بی ادبی) پیشنهادی

1- طوفان دیگری در راه است (سیدمهدی شجاعی)

با این که خیلی شعار می دهد، اما احتمالن چون از دل برآمده، لاجرم بر دل می نشیند.

2- سانتاماریا (داستان ها- سیدمهدی شجاعی)

از هر دری گفته و خیلی قشنگ است. ("غیر قابل چاپ" هم قشنگ است و "سری که درد... می کند" خیلی قشنگ و به دردبخور برای امروز)

3- روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)

داستان ملایم و زیبایی است. امیرخانی می گوید این اولین کتاب داستانیِ دینی پس از انقلاب است. (دینی با مذهبی -مثل آثار سیدمهدی شجاعی- فرق دارد)

4- استخوان خوک و دست های جذامی (مستور)

یک رمان زیبا که باز هم دغدغه های والای مستور را نشان می دهد. (امید در منجلاب ناامیدی)

5- من دانای کل هستم (مستور)

همه ی داستان هایش خوب است. اما داستان اصلی اش برای شروع مطالعه در مورد جبر و اختیار گزینه ی مناسبی است.

6- ناتور دشت (جی دی سلینجر)

ممکن است مفاسد نمایش داده شده در آن به مذاق برخی خوش نیاید. اما کتاب فوق العاده ای است که همه ی جوانان باید بخوانند.

7- سری کتاب های "دن کامیلو" (3 کتاب- جووانی گوارسکی)

طنز سیاسی قابل تعمیم به بسیاری از زمان ها. خیلی جذاب.

8- شب ایوب

یکی از بهترین رمان های جنگ که خوانده ام. (شاید: بهترین)

9- پل معلق (محمدرضا بایرامی)

فضای تیره و تار یک رزمنده ی ناامید را زیبا نشان داده است.

10- توپ، پاشنه، سمت ساعت دو (زنوزی جلالی)

کتاب کم حجمی است که گرچه آخرهایش کمی شعاری می شود، در کل زیباست.

11- دا (زهرا حسینی)

کتاب خاطرات دختر مبارز خرمشهری. خیلی خوب است.

12- مترجم دردها (جومپا لاهیری- ترجمه ی امیرمهدی حقیقت)

فضای زندگی آمریکایی و تقابل آن با آرامش شرقی. زیباست.

13- خوبی خدا (ترجمه ی امیرمهدی حقیقت)

داستان هایی از نویسندگان آمریکایی. خیلی خیلی قشنگ است.

14- موش ها و آدم ها (جان اشتاین بک)

چه غم انگیزی ساده ای!

15- دل سگ (میخائیل بولگاکف)

یک کتاب ضد انقلاب شوروی. تمثیلات زیبایی دارد.

16- کمدی انسانی (ویلیام سارویان)

همه را دوست بداریم! کتابی بدون شخصیت منفی. سرشار از مهربانی. [راستی "همه را دوست بداریم"ِ علیرضا برازش هم کتاب خیلی فوق العاده ای است.]

17-- یک عاشقانه ی آرام (نادر ابراهیمی)

اگر عاشق شده اید یا می خواهید بشوید بخوانید! یک عشق بر اساس عقاید و مرام ها.

18- 1984 (جورج اورول)

فضای تاریک آینده اگر در دستان کمونیست ها بیفتد. ترس و اضطراب. ("قلعه ی حیوانات"ِ همین نویسنده هم بسیار زیباست)

19- دنیای قشنگ نو (آلدوس هاکسلی)

فضای تاریک کنونی اگر بهتر ببینیم. انقلاب غم انگیز جنسی.

20- دوست بازیافته

از سری کتاب های داستان جیبی نشر ماهی. حتمن حتمن بخوانید.

21- شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری- ترجمه ی احمد شاملو)

ترجمه ی شاملو چندان وفادارانه نیست، اما زیباست.

22- آلیس در سرزمین عجایب (ترجمه ی زویا پیرزاد)

برای تفریح بد نیست. (مفاهیم عمیق هم کم ندارد)

23- قول

نویسنده اش یادم نیست. کتاب جیبی نشر ماهی. یک رمان ضد پلیسی قشنگ.

24- زندگی علامه طباطبایی (حبیبه جعفریان- نشر روایت فتح)

علامه از زاویه ای دیگر. علامه ی دوست داشتنی.

25- زنبورهای عسل دیابت گرفته اند.

شعرهایی که به عمرتان نشنیده ای! چه طنز قشنگی.

26- پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد. (عرفان نظرآهاری)

خوب است برای لحظاتی آرامش. "من به خدا گفتم امروز پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد. امروز انگار این جا بهشت بود. خدا گفت کاش می دانستی هر روز پیامبری از کنار خانه تان رد می شود و کاش می دانستی بهشت همان قلب توست." بقیه ی کتب همین نویسنده هم خوب است.

27- دستور زبان عشق (قیصر امین پور)

شعرهای زیبای قیصر. از بقیه ی کتاب هایش خیلی قشنگ تر است.

28- چمران به روایت همسر شهید (حبیبه جعفریان)

خیلی قشنگ است.

29- فتح خون (شهید آوینی)

حال و هوای محرم
30- مرشد و مارگریتا (میخائیل بولگاکف)

وقتی شیطان را انکار کنید! شیطان هست.

31- ارباب حلقه ها (تالکین)

سه جلد کتاب زیبا. فراتر از فیلم هایش. سرشار از حرف ها و صحنه های عمیق و بدیع. (خواندن "هابیت" هم قبل این ها خوب است)

32- جنگ و صلح (تالستوی)

اگر حوصله کردید. توصیفات زیبا. عین زندگی.

33- در بهشت شداد (جلال رفیع)

سفرنامه ی پر اطلاعات آمریکا. آمریکای کثیف 20 سال پیش. زیباست.

---

من او

کتاب با جلد سفید*

تصاویرش مدام می آید جلوی ذهنم. تصویر هفت کور، تصویر کوره ی آجرپزی، تصویر محتبای نواب صفوی، تصویر پاریس، تصویر درویش... اما هیچ تصویری را به اندازه ی آن جایی دوست ندارم که علی روی آجر تازه از کوره درآمده می نویسد: "مع" اول اسم مهتاب و خودش. و بعد که درویش در چاردیواری خودش، حقیقتی را برای علی آشکار می کند. "من عشق فعف ثم مات، مات شهیدا"

* این عبارت از مطلبی در ضمیمه ی نسل سوم جام جم (سال ها پیش) گرفته شده است. آن جا که نوشتهه بود: کتاب من او آن قدر بین جوانان رد و بدل می شود که جلدش سفید شده است.

از به

خود امیرخانی گفته است که این کتاب زیاد خوب از آب در نیامده است یکی به خاطر عجله ی سفر به آمریکا و یکی هم به خاطر رایج نبودن نامه نگاری در ایران. (سبکی که کتاب در آن پرداخته شده است) اما این جوری ها هم نیست! کتاب ماجرای خلبان رزمنده ای را تعریف می کند و دو دوست خلبانش با دو فضای فکری متفاوت. و دختری که پدر و مادرش را در بمباران از دست داده است و حالا پیش عموی پولدار و بی قیدش زندگی می کند. داستان تقابل زیبای دختر با خلبان جانباز را می گوید. دختری که خسته است و خلبانی که پرواز را از او گرفته اند.

ارمیا

اولین کتاب امیرخانی که اولین بار سمپاد آن را به چاپ رساند. ماجرای ارمیای جوان دانشجوی رزمنده که پس از پذیرش قطعنامه به شهر می آِید و می بیند دیگر خبری از فضای جبهه نیست. که کارمند اداره ی آموزش دانشگاه، رزمندگان را مسخره می کند، که پدر و مادرش حالش را درک نمی کنند، که تاکسی "ای قشنگ تر از پریا" می گذارد، ...

ارمیا از معدود رمان های ایرانی است که تشییع جنازه ی باشکوه حضرت امام را به تصویر کشیده است.

ناصر ارمنی

مجموعه داستان های کوتاه امیرخانی. سیدمهدی شجاعی همان اوایل نویسندگی امیرخانی، یکی دو تا از این داستان ها را در نشریه اش چاپ کرده بود. فضای داستان ها هم از زمین تا آسمان با هم فرق می کند. از داستان هایی که کلی معناگرایند تا داستان هایی که به ظاهر هیچ مفهوم خاصی را نمی رسانند. اما بد نیست اگر این کتاب را به خاطر همان 2-3 داستان مفهومی اش بخوانید.

بیوتن

احسان رضایی (نویسنده ی همشهری جوان) اصرار داشت که این کتاب را بیُوتن بخواند. خود امیرخانی هم بر خلاف سنت جدانویسی خود این بار روی جلد بیوتن را سر هم نوشته است. (که این می تواند دلیلی قانع کننده برای بیُوتن خواندن آن باشد، اما اگر منظور نویسنده سرگشتگی باشد و قر و قاطی شدن همه چیز و... آن وقت شاید همان بی وتن درست تر باشد) در کتاب مدام با این 5 حرف بازی های کلامی می شود و بازی های کلامی بسیار دیگری (و البته انواع بازی های دیگری!) هم وجود دارد. اما خلاصه اش می شود حکایت سرگشتگی ارمیای جانباز در آمریکا. میان سنت و مدرنیته، میان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی، میان عقل حساب گر و عشق بی کله! حکایت عجیبی است بیوتن.

نوشتن داستان چند سالی طول کشیده و پس از ماجرای 11 سپتامبر، امیرخانی کلن داستان را بازنویسی کرده است.

  • امیرحسین مجیری

نمایشگاه کتاب

سه شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۰، ۰۶:۱۸ ب.ظ

پنج شنبه و شنبه ی دو هفته پیش رفتم نمایشگاه کتاب تهران. قصدم خرید چند کتاب سیاسی بود اما به شکل عجیبی فقط کتاب ادبی خریدم. (به جز یک کتاب) خدا را صد هزار بار شکر! کتاب های زیر را از نمایشگاه خریدم:

1- و دست هایت بوی نور می دهدِ مصطفا مستور را خریدم. کتاب کوچک شعری از آقای داستان نویس. حقیقتن زیبا بود اشعارش. همین که دیدم نویسنده اش مستورِ بزرگوار است بی درنگ خریدم و حالا به شدت راضی ام از این کتاب. [تهران: نشر مرکز- چاپ اول: 1390- 48 صفحه- 2200 تومان] بقیه ی کتاب های نشر مرکز را نگاه نکردم. چون نمی شد! از بس شلوغ بود. خدا را شکر که کتاب مستور دم دست بود.

2- البته واضح و مبرهن است که...ِ ضیاء موحد را به توصیه ی یک استاد خریدم. ماجرا این بود که چیزی نوشته بودم در جایی و بعد استادی آن را خواند و گفت که مشکل دارد پاراگراف بندی و این هاش (البته گفت جای رشد بیش تری دارد. اما منظورش همان بود!) این را هنوز کامل نخوانده ام. اما همین ابتدای کار مرا جذب کرد این کار استاد موحد. ان شاء الله که یاد بگیرم و بتوانم به کار ببندم. [تهران: نیلوفر- چاپ سوم: زمستان 1389- 224 صفحه- 4500 تومان] این انتشارات را که دیگر محال بود بتوانم بررسی کنم! همین کتاب را هم چون قرار بود بخرم و نامش را می دانستم به زحمت و له شدن تهیه کردم.

3 و 4- او نویسیِ جلیل صفربیگی کتاب دیگری بود که خریدم. یک کتاب جیبی از رباعی های غافلگیر کننده ی صفربیگی. علاوه بر آن «و» از همین شاعر را هم خریدم. شاعر ایلامی زیباسرا. هر دو کتاب بسیار زیبا بودند. (باقر دو تا کتاب دیگر صفربیگی را خریده است. سونات بلوط و هیچ که این دو هم زیبایند) یک نکته ی جالب توجه هم این بود که محمدکاظم کاظمی، صفحه آرای کتاب بود. [مشهد: سپیده باوران- چاپ اول: زمستان 1389- 48 صفحه- 1200 تومان] این انتشارات را خیلی دید زدم! چون سرش خلوت بود (با این که کتاب های خیلی خوبی داشت) و طبق گفته ی یکی از بازدیدکننده ها که آمده بود آن جا، نام کتاب هایش هم در سیستم جستجوی نمایشگاه ثبت نشده بود که اگر این جور باشد یعنی یک اجحاف بزرگ در حق یک انتشارات غیر تهرانی.

5- تولید علم و علوم انسانیِ ابراهیم فیاض را هم خریدم. گرچه حالا به شکل مشکوکی استاد دارد از برخی افراد حمایت می کند و... اما در هر صورت استاد مرد بزرگی است. هنوز کتاب را نخوانده ام. [مشهد: سپیده باوران- چاپ اول: پاییز 1389- 212 صفحه- 4000 تومان]

6- دادخواست، صد شعر اعتراضِ امید مهدی نژاد را هم از همان انتشارات خریدم. این را هم نخوانده ام هنوز! البته مهم تر از خود کتاب، فعلن برایم خواندن مقدمه ی محمدکاظم کاظمی است. کتاب نوشته ی جناب مهدی نژاد نیست. گردآوری ایشان است. [مشهد: سپیده باوران- چاپ سوم: شهریور 1388- 232 صفحه- 3500 تومان]

7- یک بغل کاکتوس؛ صد شعر طنزِ امید مهدی نژاد را هم خریدم. کتاب قشنگی بوده تا حالا. ابوالفضل زرویی نصرآباد در مقدمه اش بر کتاب نوشته است: «امید مهدی نژاد از طنزآوران خوش ذوق و توانای این سال هاست. او شاعر قابل و طنزپرداز نکته یابی است و برای گلچین کردن و انتشار مجموعه ای از شعر طنز معاصر، چه کسی بهتر از او، که هم با ظرایف و لوازم شاعری آشناست و هم طنز و انواع شوخ طبعی را به نیکی می شناسد. حجب و حیای این جوان نازنین و سپردن اختیار انتخاب اشعار به برخی از شاعران، موجب شده تا آن چه در این مجموعه گرد آمده، حتمن جزو بهترین آثار آنان نباشد، ولی لااقل می توانید از حیث شعریت و طنزیت (!) به این مجموعه اعتماد کنید.» [مشهد: سپیده باوران- چاپ دوم: اسفند 1389- 264 صفحه- 4900 تومان]

8 و 9- پسته ی لال سکوت دندان شکن استِ اکبر اکسیر از این جهت بسیار ارزشمند بود که دو متن مفصل اول و آخر کتاب درباره ی سبک شعری اکسیر (که خودش نامش را گذاشته: فرانو) آمده است. نقدهایی داشتم به این نوشته ها که حاشیه ی کتاب نوشتم برخی هایش را. اگر مفصل درباره ی کتاب نوشتم از آن نقدها هم می گویم ان شاء الله. اما در هر صورت سبک شعری قشنگی است که دوستش دارم. سبکی که تقریبن فقط مضامین اجتماعی دارد و عمومن عاشقانه نیست. کتاب جدیدترِ اکسیر را هم خریدم. ملخ های حاصلخیز[8- تهران: مروارید- چاپ چهارم: فروردین 1390- 96 صفحه- 2500 تومان؛ 9- تهران: مروارید- چاپ دوم (یا سوم!): فروردین 1390- 88 صفحه- 2500 تومان]

10 و 11- لافکادیوِ شل سیلور استاین (ترجمه ی حمید احمدی) و آقای باکلاه و آقای بی کلاهِ همو (با ترجمه ی رضی هیرمندی) را هم خریدم. اولی را نسخه ی جیبی اش را داشتم. چرا دوباره خریدم؟! احتمالن برای هدیه دادن به کسی. اما هنوز دلم نیامده است! دومی را هم هنوز نخوانده ام کامل. اما علی الظاهر تکه تکه و زیباست. [10- تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- چاپ هفتم: 1389- 112 صفحه- 1250 تومان؛ 11- همان- چاپ هفتم: 1389- 40 صفحه- 500 تومان]

12- جانستان کابلستانِ رضا امیرخانی که هنوز نفهمیدم اسمش به چه معناست! خواندمش و بسیار زیبا بود و البته به نظرم ضعف داشت نسبت به کارهای قبلی اش. (و البته تر اگر بگذاری اش کنار داستان سیستان و یادت بیاید که این یکی هم سفرنامه است احتمالن قبول می کنی که چندان هم ضعفی در کار نیست) بعدتر مفصل می خواهم حرف بزنم در موردش. تا جایی که در توانم باشد.

  • امیرحسین مجیری

جنگ

دوشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۰، ۰۵:۴۴ ب.ظ

سلام. مطلب زیر در شماره ی جدید نشریه ی دانشگاهی "یاس" منتشر شد. (باز هم با لطف سید عمران امامی عزیز) نمی دانم اسمش چیست. شاید بتوان داستانک نامید هر کدامشان را.

- متفکر
یا سرباز باش، بجنگ تا کشته شوی،
یا سیاست مدار باش، حیله بزن تا بالا بروی.
هیچ گاه حقیقت را نگو که آن وقت،
تو را به جرم آن که حرف های غریب می زنی، به دیوانه خانه خواهند فرستاد.


- نویسنده
بزن زندان بان! شلاقت را محکم تر فرود بیاور. بر گرده ام، بر سرم، بر رویم، اما باور کن من خدا نیستم! اصلن اگر خدا بودم که این چنین فریاد دردآلودم در این سلول تنگ نمی پیچید. من خدا نیستم که از هیچ، چیزی بیافرینم. شما از من می خواهید حماسه ای برای سربازانتان بنویسم. اما به گمانم حتا خدا هم نتواند از ترس و بزدلی و فرار، از شجاعتی که نیست، حماسه ای خلق کند. پس شلاقت را محکم تر فرود بیاور.


- دلقک
«وقتی پادشاه از شهر رفت بیرون که بجنگه، خب طبیعی بود که اون دشمنا هم بیان تو شهر! تازه بعدش هم طبیعی بود که اون وزیر و همه ی اون سیاستمدارا با دشمنا ساخت و پاخت کنن. آخه اونا اگه یه مدت تو مقامشون نباشن، می میرن! فقط این وسط تنها موندن پسر پادشاه طبیعی نبود. انگار فقط این که اون جانشین پادشاهه مهم نبود. اما من سیاستمدار نبودم. واسه همین هیچ وقت نرفتم اون وزیر نامرد و رفیقاش رو بخندونم. البته اونا که داشتن با دمشون گردو می شکستن و نیازی به من نداشتن! دشمنا رو هم نرفتم بخندونم. عوضش رفتم به همون خونه ی کوچیکی که پسر پادشاه توش زندانی بود. پادشاها! من مث هیچ کدوم از این وزیر و وکیلا نیستم که حالا اومدن پیش شما و می گن ما به دشمن حقه زدیم که شما تونستید به شهر حمله کنین. تنها افتخار من همینه که هیچ وقت پسرتون رو تنها نذاشتم و همیشه فقط اونو خندوندم. همین!»
آره دیگه! بعدش پادشاه خندید و دست زد رو شونه ام و گفت: «تو بهترین یار مایی!»


- سرباز
آهای مردم! این رسم استقبال از سربازان شهر است؟ باشد! قبول! ما شکست خوردیم. اما وقتی شما در خانه های خود راحت خوابیده بودید، ما بودیم که تن مان را در معرض تیرهای زهرآگین دشمن قرار دادیم. آهای مردم! یک نگاهی به بالا سر خود بیندازید. همان جا که فرماندهان جنگ با غرور به فحش دادن شما به سربازان شان نگاه می کنند. می بینید؟ آن ها زره بر تن دارند! درست مثل وقت جنگ. تا یک وقت حتا یک زخم بر ندارند. تا همیشه بتوانند با غرور سرشان را بالا بگیرند. قبول! ما شکست خوردیم. اما شما بگویید. وقتی فرماندهان زره پوش ما فرار می کنند، ما سربازان عریان چه باید بکنیم؟

  • امیرحسین مجیری

چیستی و چرایی ادبیات گمانه زن

شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۶:۴۸ ب.ظ

سلام.

مطلب زیر را برای شماره ی دوم نشریه ی الکترونیکی ضرب شست نوشتم. متاسفانه مشکلاتی پیش آمد و شماره ی دوم این نشریه کار نشد. در هر صورت قرار بود در آن شماره بخش ادبی، پرونده ای درباره ی ادبیات گمانه زن داشته باشد.

چیستی و چرایی ادبیات گمانه زن
آیا هر داستانی که در فضا بگذرد یا غول و اژدها و پری و ... در آن باشد، داستانی گمانه¬زن است؟ البته الان این جور رایج است! داستانی را که در مریخ بگذرد یا شخصیت اصلی¬اش یک موجود جادویی باشد، اسمش را می گذارند گمانه زن. اما حقیقت غیر از این است.
همین اول کار یک مطلب را بگویم و خیالتان را راحت کنم! هنوز تعریف دقیقی برای ادبیات گمانه زن وجود ندارد. خیلی ها سعی کرده¬اند یک تعریف جامع ارائه کنند اما آخرش همه ی آن کسانی که باید قبول می کردند، نکردند. بعضی ها می گویند داستانی که عنصر تخیل در آن باشد، بعضی ها می گویند داستانی که دنیای جدیدی را خلق کند که از واقعیت های قراردادی کنونی دور باشد و خیلی تعاریف دیگر. این تعاریف بعضا متناقض تا جایی پیش می رود که کسی مثل ری برادبری می گوید جمهوری افلاطون هم یک اثر گمانه زن است! (البته برادبری گفته علمی تخیلی. اما اولا گاهی این دو واژه به جای هم به کار می روند و مثلا به ارباب حلقه ها می گویند علمی تخیلی، و ثانیا علمی تخیلی و فانتزی دو زیر مجموعه ی ادبیات گمانه زن هستند. پس منظور برادبری، همین گمانه¬زن بوده.) البته نباید زیاد نگران شد. یک دسته وجوه مشترک هست که تقریبا همه رویشان توافق نظر دارند.
 اصلی¬ترین وجه در میان این وجوه، «دگرگونی» (otherness) است. (همان چیزی که باعث می¬شود به این نوع از ادبیات، گمانه¬زن گفته شود.) یعنی چه؟ یعنی گمانه¬زنی نویسنده در مورد واقعیت¬هایی که به طرز معنادار و مشخصی با واقعیت هایی که می¬شناسیم متفاوتند. فرض کنید کسی داستانی می نویسد در مورد یک جفت عاشق و معشوق که به خاطر سلطه ی تکنولوژی بر زمین، نمی¬توانند به هم برسند و با هم به یک سیاره ی دورافتاده سفر می کنند. آیا این یک داستان گمانه زن است؟ اگر پیرنگ و طرح، این باشد که گفتم، نه! چون خیلی راحت می شود طرح را به این شکل تغییر داد: عاشق و معشوقی که به خاطر سنت های دست و پاگیر به یک روستای دورافتاده سفر می کنند. حالا هر چه هم در طرح بالا، بخواهیم هنرنمایی کنیم و مثلا پیچیدگی های سفینه ی فضایی این دو را نشان دهیم، باز فایده ای ندارد. در واقع باید وجه تخیلی داستان، در طرح موثر باشد به نحوی که نتوان (یا به راحتی نتوان) همین داستان را در سبک های دیگر پیاده کرد.
یکی دیگر از وجوه مهم ادبیات گمانه زن، تاکید بر کنش به جای واکنش است. مثلا در ادبیات واقع گرا، شخصیت ها در برابر مجموعه ای از اتفاق هایی که اطرافشان می افتد (کنش)، قرار می گیرند و بعد داستان تصمیم های این شخصیت ها و کارهایی را که مقابل این اتفاق ها انجام می دهند، نشان می دهد. (واکنش) اما در ادبیات گمانه زن، نویسنده بیش تر به شرح اتفاق هایی که می افتد می پردازد.(کنش) شاید یک دلیل این اتفاق این باشد که در ادبیات واقع گرا، همه چیز واقعی است و نیازی نیست نویسنده به شرح جزئیاتی بپردازد که برای خواننده بدیهی است. اما در ادبیات گمانه زن، نویسنده مجبور است در مورد همه چیز داستانش توضیح بدهد چون فضای داستان، کاملا برای خواننده ناآشناست. در ارباب حلقه ها ما باید بدانیم فرق موجودات مختلف با هم دقیقا در چیست. آیا زبان هم را می فهمند؟ آیا ذاتا با هم دشمن اند؟ هر موجودی چه خصوصیاتی دارد و... . در هری پاتر، ما باید بدانیم رابطه ی جادوگران با مردم عادی چگونه است، هر کدام از جادوها چطور اثر می کند و ... .  بنابر این نویسنده باید جزء به جزء در مورد همه چیز حرف بزند و دیگر وقت چندانی برای شخصیت پردازی نمی ماند.
این جا باید مختصرا از ادبیات گمانه زن دفاع کنم! این شخصیت پردازیِ زیاد نداشتن لزوما یک ضعف نیست. مثلا می گویند شخصیت پردازی نکردن باعث می شود داستان از روان شناسی فردی به سمت پیوند روان شناسی با جمع و تمدن حرکت کند و حقایقی که در فضای واقع گرا، نمی شد بیان کرد در این جا بتوان راحت تر گفت.
مخلص کلام آن که آن قدر تعریف از ادبیات گمانه زن شده است که بعضی ها آثار مربوط به اسطوره های یونان و کمدی الهی و... را هم گمانه زن می دانند. اما اصل، وجوه مشترکی است که دو تاشان گفته شد. وجوهی که باعث می شوند ادبیات گمانه زن از یک سرگرمی صرف به ادبیاتی فلسفی و حتی انتقادی تبدیل شود.


منابع:
- تب تخیل تا کجا می رود؟ - فرشته ولی مراد- ادبیات داستانی- ش 66 و 67
- جستاری فلسفی  در باب فانتزی و علمی تخیلی- مراد فرهادپور- فارابی- دوره 14- ش 1
- داستان علمی تخیلی قبل از میلاد و بعد از 2001- ری برادبری- ترجمه هادی پیام- ادبیات داستانی- ش 29
- داستان علمی تخیلی چیست؟- باب شاو- ترجمه خیام فولادی تالاری- ادبیات داستانی- ش 59
- داستان علمی تخیلی چیست؟- سام جی لاندوال- ترجمه محمد قصاع- ادبیات داستانی- ش 39
- فرافانتزی- سالیوان- ترجمه پرناز نیری- کتاب ماه کودک و نوجوان- ش 37

  • امیرحسین مجیری

از ادبیات مجازی بترسیم؟

سه شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۵:۲۹ ب.ظ

سلام.

این متن در اولین شماره ی نشریه ی الکترونیکی "ضرب شست" (نیمه ی آبان 1389) به سردبیری هادی خرسند و مهدی صالح پور به چاپ رسید. به لطف سرکار خانم مهتا ارباب صادقی دبیر بخش ادبی. گفتم حالا که چیزی ندارم برای نوشتن در وبلاگ لااقل محض به روز بودن این یادداشت قدیمی را بگذارم.


از ادبیات مجازی بترسیم؟
«لایک به کامنت بالا»، «لینکیدمت، منو بلینک!»، «بالاخره منو تو گودر فالو کرد. :دی!»، «وت و ساب یادت نره» برای کسی که بیگانه از فضای مجازی و اینترنت باشد، این جملات بالکل ناآشنا و حتا غلط هستند. اما برای اینترنت بازان (که تعدادشان هم در کشورمان کم نیست!) این جملات (یا لااقل بعضی از آن ها) آشنا هستند و بارها شنیده اند یا استفاده کرده اند. باید نگران باشیم یا نه؟
البته قبل از فراگیر شدن اینترنت هم، با ورود سریع کامپیوتر به زندگی مردم، لغات خاص انگلیسی وارد فارسی شده بود. مثل «شات دان کردن» و «اینستال». اما به کارگیری آن کلمه ها را نمی شد یک جور ادبیات دانست. چون اول این که چندان وارد دستور زبان نمی شدند و دوم این که فقط وقت کار با کامپیوتر کاربرد داشتند. اما جالب این جاست که آن وقت نگرانی متولیان زبان مشهود بود و امروز... .
بگذارید واضح تر بگویم. فرهنگستان زبان برای ساخت واژه های جدید، چند روش دارد. مثل نوگزینش که یعنی انتخاب یک کلمه در معنایی جدید (مثل «آگهی بازرگانی» در معنی «تبلیغات»)، یا ساختن اصطلاح که یکی از روش های آن اختصار سازی است. (مثل «هما» که مخفف هواپیمایی ملی ایران است.) یا وام گیری که یعنی آوردن همان واژه ی انگلیسی در زبان فارسی (مثل «رادیو» و «تلفن» که حتی فرهنگستان هم از صرافت جایگزینی برای آن ها افتاده است!) حالا به روش های ساخت واژه در ادبیات مجازی نگاه کنید: سرواژه سازی (اف. اف به جای فایرفاکس)، اختصار (گودر به جای گوگل ریدر)، وندافزایی (مثل لینکیدن و ناهارینگ)، وام گیری (مثل همان چیزهایی که در بالا بود! لایک، کامنت و...) می بینید؟ کاربران اینترنت بی آن که خودشان بدانند یک جور فرهنگستان بی نام و نشان ساخته اند! البته مسئله به همین جا ختم نمی شود!
در نوشتن وقتی قرار است احساسات نشان داده شود، از کلمه ها و توصیف استفاده می شود، اما در گفتن، ما از حرکات دست و صورت استفاده می کنیم. ادبیات مجازی چیزی بین این دو است! یعنی هم نوشتنی است و هم قدرت استفاده ی دقیق از کلمه ها و توصیف را ندارد. (شاید به خاطر ضعف ادبی کاربران) از طرف دیگر بسیار هم تعاملی است (مثل گفتن) حالا این جا چه باید کرد؟ صاحبان قدرت دنیای مجازی از قدیم الایام فکر این جایش هم بوده اند و شکلک ها را ابداع کرده اند. اما مسئله این جاست که به مرور زمان این شکلک ها، شکل نوشتاری به خود گرفت! مثل «اسمایلی» و «دی». کلماتی که آن ها را می توان چیزی فراتر از وام گیری دانست. چون در انگلیسی به معنایی که در محیط مجازی به کار می روند، نیستند.
باز هم این همه ی ماجرا نیست. کاربران سایت های مختلف تعاملی، بعضی وقت ها زبان مخصوص به خودشان را به وجود می آورند. مثلن کاربران سرویس های وبلاگ (بلاگفا، پرشین بلاگ و...)، یاهو مسنجر، ای ریپابلیک، فیس بوک یا گوگل ریدر هر کدام زبان مخصوص به خودشان را پیدا کرده اند که با اصطلاحات انگلیسی آن سایت یا نرم افزار شکل پیدا کرده یا خود کاربران به مرور آن را ایجاد کرده اند. می دانید یعنی چه؟ یعنی حتا نمی توان زبان کاملن مشترکی در دنیای مجازی پیدا کرد! حتا گاهی زبان ها از این هم شخصی تر می شوند و مثلن بر اساس حرف های یک کاربر خاص شکل پیدا می کنند.
و مسئله ای که از همه ی این ها مهم تر است این است که این زبان فقط در دنیای مجازی باقی نمی ماند و گاه در نوشتن و گفتن در دنیای حقیقی هم خودش را نشان می دهد.
داریوش آشوری می گوید تکنولوژی و در کل تمام شیوه های مدرن، به خاطر شتاب و سرعتشان نیازمند یک زبان دست آموز و روان است نه چیزی که مدام بخواهیم گرفتار قواعد خاص آن باشیم. با این وصف نباید چندان دل بست به سازمان های رسمی که همین جوریش چند سالی از مردم عقبند!
این بیگانگی هم زبانان نشان دهنده ی خلق یک زبان جدید است. کاربران دنیای مجازی زبان ویژه‌ای خلق کرده اند که دیگران آن را نمی فهمند. این پدیده را باید خوب دانست یا بد؟ باید رفعش کرد یا تقویتش؟ نمی دانم. فقط می دانم که کاربران همان فضاهای مجازی به خاطر دغدغه های وطنی خودشان، در پی حفظ زبان هستند. گرچه سرعت شان خیلی کم باشد، اما می توانیم از آن ها بخواهیم بیش تر نسبت به این موضوع دغدغه و البته علم پیدا کنند. ولی به نظرم علی الحساب بهتر است از سازمان های رسمی نخواهیم وارد این قضیه شوند که «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!»

منابع: - اجتماعات مجازی و سیاق سخن(2)- مطهره آخوندی
- اصول و ضوابط واژه گزینی- فرهنگستان زبان و ادب فارسی

  • امیرحسین مجیری