وب نوشته های امیرحسین مجیری

کلمات کلیدی
پیوندها

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۷ ثبت شده است

امروز نبودی

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۶:۲۸ ب.ظ
---تقدیم به تو---

امروز ندیدمت من / دل نگرونت شدم

دل تنگ اون نگاه/ عاشق کشونت بودم

 

دل تنگ بودم حسابی/دلم هزار تا راه رفت

گفتم که شاید، شاید/ تا ابد اون نگاه رفت

 

تو خوب می دونی که من/ صبر و قرارم کمه

یه روز اگه نباشی/دلم پر ماتمه

 

به انتظار فردا/شب رو به صبح رسوندم

اسم تو رو با آواز/ بلند بلند می خوندم

 

کاشکی دوباره فردا/ خنده هاتو ببینم

اشک تو چشام جمع بشه/توی خودم بمیرم

  • امیرحسین مجیری

ترانه ی امروز به کجا می رود

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۹:۴۲ ق.ظ
درباره ی دوره های تاریخی شعر فارسی گفته اند پس از مدتی که شعرهای عاشقانه رواج داشته است یک جریان قوی ادبی به سمت شعرهای ضد عاشقانه رفتند. یعنی اشعاری که در بدگویی و مذمت معشوق و با تکبر و غرور حرف زدن عاشق است. این جریان گرچه هیچ گاه جریان غالب شعر فارسی نشد اما به عنوان یک جریان قدرتمند مدت ها در میان شاعران رواج داشت.

به نظر می رسد که ترانه ی فارسی نیز مدتی است دچار این جریان شده است. (منظور از ترانه ی فارسی اشعاری است که خوانندگان با آهنگ می خوانند.) از اوائل رواج  ترانه ی فارسی عموما ترانه های عاشقانه در صدر بوده اند. اما مدتی است ترانه های ضدعاشقانه رواج بیش تری یافته اند و اگر نگوییم قوی تر از ترانه های عاشقانه حداقل به عنوان یک جریان قوی در کنار ترانه های عاشقانه در حال حرکت است. گرچه آغاز این گونه ترانه ها را به ترانه ی معروف"خیال نکن نباشی بدون تو می میرم" نسبت داده اند اما به نظر من اکنون این ترانه ها رواج بیش تری پیدا کرده اند و به احتمال قوی با گذر زمان رواج بیشتری هم خواهند یافت.

ترانه ی فارسی بعد از مدت ها ترانه سرایی برای معشوق و عشق مدتی است خسته از عشق شده و اظهار نفرت می کند و احتمالا پس از مدتی از این کار هم خسته می شود و به سیاسی سرایی روی می آورد.

چند نمونه از ترانه های ضدعاشقانه را بخوانید:

 

  • امیرحسین مجیری

نسیم

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۲:۳۷ ب.ظ
داشتیم می خندیدیم و می رفتیم و ناگهان صدای قرآن از ورودی دانشکده . یک نوشته روی یک پارچه ی سیاه: "درگذشت نابهنگام دانشجوی..." کاش نام دیگری بود. کاش هیچ گاه نمی دیدم. دنیا را ای کاش ها نمی سازد. باورم نمی شد. نمی شود. حتما اشتباهی دیده ام. در و دیوار پر است از نامت و شعرهایت و نامت و "درگذشت نابهنگام مرحوم..."

حالا تو. هنوز هم منتظرم یک "ناشناس" زنگ بزند و از آن سوی خط بگوید: "امشب کارگاه داستان...". لعنت به تصادف. لعنت به ماشین. لعنت به من. به من که آخرین شب شعر با حضور تو را نبودم. کاش هیچ گاه نمی شناختمت و بی توجه به آن کاغذ لعنتی فاتحه ای می خواندم و رد می شدم.

"درگذشت نابهنگام مرحوم نسیم مقصودی دانشجوی نساجی و دبیر کانون ادبی دانشگاه صنعتی اصفهان را به خانواده و بازماندگانش تسلیت می گوییم."

و خدا صدا می زند:

 "نسیم"

و تو می وزی

به سوی بهشت

******

دو شعر از مرحوم نسیم مقصودی:

خش خش این برگ ها را

تا انتهای خیابان

راه که برویم

همرنگ پاییز می شوم

کم کم

و تو فکر می کنی

شاعرم

-----

دوری

و من

آنقدر شعر می نویسم

تا فاصله را لبریز کند

و جاری شود

در اتاق تو

----

شادی روحش صلوات

لینک:

محمد باقر حاجیانی

 

  • امیرحسین مجیری

دیکته

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۲:۲۷ ب.ظ
این شعر را آقا حجت برایم فرستاد. اما ننوشته بود شاعرش چه کسی است.

 

بچه ها دیکته دارید ، قبولی سخت است

هر کسی درس نخواند به خدا بد بخت است

حرف ها مثل هم اند از همه جا می آیند

گاه چسبیده به هم گاه جدا می آیند

جمله ها اکثرشان سخت و دو پهلو هستند

جمله ها مثل دوتا دوست به هم  وا / بستند

بچه ها روز مهمی است ! بخوانید که من ... 

 سر قولی که ندادید بمانید که من ـ

ـ دوست دارم جلوی چشم کسی بد نشوید 

 از خیابان ِ خدا با عجله رد نشوید !

روز ها از پَس ِ هم رد شد و موعود رسید 

روز مقبولی و تجدیدی و مردود رسید

دست ِ من بید شد از ترس ِ ... معلم : سر خط 

بچه ها حرف نباشد ، بنویسید فقط !

بنویسید خدا بعد بخوانید هوس 

 « بنویسید قناری و بخوانید قفس »  

بنویسید که طوفان و تلاطم شده است 

 هی بچرخید! خدا پشت ِ خدا گم شده است !

بنویسید زمین سخت غریب است ، غریب 

وقت ِ افتادن از این تخت ، قریب است ، قریب !

بچه ها گوش کنید این دو سه خط سنگین است

بنویسید شعف دخترکی غمگین است

روزگاری است تزلزل به تنش زل زده است

چشم های هوس از دور به او پل زده است

بنویسید شعف دخترکی کم پیداست 

این همه گم شده اما همه جا غم پیداست!

گرچه بابا غم نان می خورد و ما نان را

 آخرین خط بنویسید بزرگ است خدا

***

بچه ها خسته نباشید ورق ها بالا !

  • امیرحسین مجیری