درباره ی دوره های تاریخی شعر فارسی گفته اند پس از مدتی که شعرهای عاشقانه رواج داشته است یک جریان قوی ادبی به سمت شعرهای ضد عاشقانه رفتند. یعنی اشعاری که در بدگویی و مذمت معشوق و با تکبر و غرور حرف زدن عاشق است. این جریان گرچه هیچ گاه جریان غالب شعر فارسی نشد اما به عنوان یک جریان قدرتمند مدت ها در میان شاعران رواج داشت.
به نظر می رسد که ترانه ی فارسی نیز مدتی است دچار این جریان شده است. (منظور از ترانه ی فارسی اشعاری است که خوانندگان با آهنگ می خوانند.) از اوائل رواج ترانه ی فارسی عموما ترانه های عاشقانه در صدر بوده اند. اما مدتی است ترانه های ضدعاشقانه رواج بیش تری یافته اند و اگر نگوییم قوی تر از ترانه های عاشقانه حداقل به عنوان یک جریان قوی در کنار ترانه های عاشقانه در حال حرکت است. گرچه آغاز این گونه ترانه ها را به ترانه ی معروف"خیال نکن نباشی بدون تو می میرم" نسبت داده اند اما به نظر من اکنون این ترانه ها رواج بیش تری پیدا کرده اند و به احتمال قوی با گذر زمان رواج بیشتری هم خواهند یافت.
ترانه ی فارسی بعد از مدت ها ترانه سرایی برای معشوق و عشق مدتی است خسته از عشق شده و اظهار نفرت می کند و احتمالا پس از مدتی از این کار هم خسته می شود و به سیاسی سرایی روی می آورد.
چند نمونه از ترانه های ضدعاشقانه را بخوانید: